دیشب همینجوری داشتم برا خودم تو پارک را میرفتم حس کردم یک
دیشب همینجوری داشتم برا خودم تو پارک را میرفتم حس کردم یکی صدام کرد
اول فک کردم ننمه چون پارکه کنار خونمون بود
دیدم هیچکی نیس
کرمم گرف فاز برداشتم گفتم این دیگه لحظه های اخر زندگیمه حالا صداهه ام هی میشنیدم
ریدم ب خودن ولی باز بر نگشتم فک کردم توهم زدم
بد برگشتم خونه تا صب خابم نمیبردددد
اول فک کردم ننمه چون پارکه کنار خونمون بود
دیدم هیچکی نیس
کرمم گرف فاز برداشتم گفتم این دیگه لحظه های اخر زندگیمه حالا صداهه ام هی میشنیدم
ریدم ب خودن ولی باز بر نگشتم فک کردم توهم زدم
بد برگشتم خونه تا صب خابم نمیبردددد
- ۲.۱k
- ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط