من واقعاً از وضعیتم خبر ندارم
من واقعاً از وضعیتم خبر ندارم
هم دلم میخواد تا فردا صبح بی وقفه
گریه کنم
از یه طرف اینقدر خستم که
حوصله ی گریه کردن ندارم
نه حرفی نه چیزی، منتظرم اما نمیدونم منتظر چی
نمیدونم به جز تحمل کردن چه کاری
ازم برمیاد ...
هم به کمک نیاز دارم همه میدونم میتونم
خودم تنهایی از پس همه چی بر بیام
لعنت بهش من حتی نمیدونم اسم این وضعیت چیه ...
هم دلم میخواد تا فردا صبح بی وقفه
گریه کنم
از یه طرف اینقدر خستم که
حوصله ی گریه کردن ندارم
نه حرفی نه چیزی، منتظرم اما نمیدونم منتظر چی
نمیدونم به جز تحمل کردن چه کاری
ازم برمیاد ...
هم به کمک نیاز دارم همه میدونم میتونم
خودم تنهایی از پس همه چی بر بیام
لعنت بهش من حتی نمیدونم اسم این وضعیت چیه ...
۴.۴k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲