𝑀𝓎 𝒷𝓁𝑜𝑜𝒹𝓎 𝓂𝒶𝒻𝒾𝒶
𝑀𝓎 𝒷𝓁𝑜𝑜𝒹𝓎 𝓂𝒶𝒻𝒾𝒶
p²
کوک ویو
یکی از ضخیم ترین شلاقا رو گرفتم و به سمتش رفتم که گفت
مینسو : هق غلط کرد هق م دیگه هقق تکرار نمیشه هق
کوک : دارم این کارو میکنم که دیگه نشه
مینسو : هقق غلط هققق کردم
کوک : هر ضربه ای رو که میزنم میشماری وگرنه ²⁰ تا اضافه تر میزنم و بعد شروع کردم به زدن
مینسو : یک هققق دو هقققق سه هققق چهار هققق
مینسو ویو
همینجوری دو سه ساعت ضربه میزد که بلاخره دست از کارش کشید و گفت
کوک : کل عمارت و تمیز میکنی بعدم میای اتاقم کارت دارم
و بدون اجازه حرفی به من رفت
لباسم پاره شده بود و تنم خونی بود شروع کردم با خودم صحبت کردن
مینسو : همش تقصیر اون جئون عوضیه ( بچها منظورش پدر کوکه )
پدر مادرمو کشت من ازش انتقام میگیرم از اتاق اومدم بیرون و میخواستم به سمت اتاق خودم برم که یه پسری اومد سمتم جذاب بود و به نظرم مهربون بود اومد پیشم و گفت
پسره : اون خانم کوچولویی رو که کوک تنبیه کرده بود تویی
مینسو : من کوچولو نیستم
پسره : ولی اینطور به نظر نمیرسه ها
مینسو : به من چه تو و اون کوک عوضی انقد گنده این ( بچها این مینسو یکمی .... اره )
پسره : دلت که نمیخواد دوباره تنبیه شی راستی من پارک جیمینم دوست کوک کوک گفته بود که تنبیهت کرده من اومدم تا کمکت کنم کوک نمیدونه بهتره که ندونه همراهم بیا
مینسو : تنم خیلی درد میکرد برای همین قبول کردم و همراهش رفتم وارد یه اتاق با تم سفید و خاکستری شدیم اتاق ساده اما قشنگی بود
خببب دیگه بسته برم فیک ته ته رو بنویسم 🤌😁😂
p²
کوک ویو
یکی از ضخیم ترین شلاقا رو گرفتم و به سمتش رفتم که گفت
مینسو : هق غلط کرد هق م دیگه هقق تکرار نمیشه هق
کوک : دارم این کارو میکنم که دیگه نشه
مینسو : هقق غلط هققق کردم
کوک : هر ضربه ای رو که میزنم میشماری وگرنه ²⁰ تا اضافه تر میزنم و بعد شروع کردم به زدن
مینسو : یک هققق دو هقققق سه هققق چهار هققق
مینسو ویو
همینجوری دو سه ساعت ضربه میزد که بلاخره دست از کارش کشید و گفت
کوک : کل عمارت و تمیز میکنی بعدم میای اتاقم کارت دارم
و بدون اجازه حرفی به من رفت
لباسم پاره شده بود و تنم خونی بود شروع کردم با خودم صحبت کردن
مینسو : همش تقصیر اون جئون عوضیه ( بچها منظورش پدر کوکه )
پدر مادرمو کشت من ازش انتقام میگیرم از اتاق اومدم بیرون و میخواستم به سمت اتاق خودم برم که یه پسری اومد سمتم جذاب بود و به نظرم مهربون بود اومد پیشم و گفت
پسره : اون خانم کوچولویی رو که کوک تنبیه کرده بود تویی
مینسو : من کوچولو نیستم
پسره : ولی اینطور به نظر نمیرسه ها
مینسو : به من چه تو و اون کوک عوضی انقد گنده این ( بچها این مینسو یکمی .... اره )
پسره : دلت که نمیخواد دوباره تنبیه شی راستی من پارک جیمینم دوست کوک کوک گفته بود که تنبیهت کرده من اومدم تا کمکت کنم کوک نمیدونه بهتره که ندونه همراهم بیا
مینسو : تنم خیلی درد میکرد برای همین قبول کردم و همراهش رفتم وارد یه اتاق با تم سفید و خاکستری شدیم اتاق ساده اما قشنگی بود
خببب دیگه بسته برم فیک ته ته رو بنویسم 🤌😁😂
۱۴.۰k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.