من حس میکنم آدما یجورایی شبیه فصلی میشن که توش به دنیا می
من حس میکنم آدما یجورایی شبیه فصلی میشن که توش به دنیا میان ...
از زمستونم
تو سردی و بی تفاوتیش و به ارث بردی و من ، بارونای وقت و بی وقتش ...
تو درست شبیه مه های غلیظ دم صبحشی که هرچی به سمتت میام هستت ولی نمیرسم بهت ...حست میکنم ؛ روی پهنای صورتم ، روی بند بند انگشتای دستم ، اما نیستی ...
یخ میکنم ؛ دلم خالی میشه ، آخه پیشمی اما ندارمت...
.
و من شبیه صبوری تمام درختهای خشکیده ی توی زمستونم
صبوری میکنم نبودنهات و
نداشتنت و ...
من قانع ام به همین حس دوست داشتنت ...
حتی اگه هیچ وقت نفهمی
حتی اگه بفهمی و هیچ وقت بروی خودت نیاری...
من قانع ام که میون این حجم از سردی و تنهایی یه شعله کوچیک از حس خوب دوست داشتنت گرم نگه ام داره ...
دوست داشتنی بمون ؛ لطفا...
.
از زمستونم
تو سردی و بی تفاوتیش و به ارث بردی و من ، بارونای وقت و بی وقتش ...
تو درست شبیه مه های غلیظ دم صبحشی که هرچی به سمتت میام هستت ولی نمیرسم بهت ...حست میکنم ؛ روی پهنای صورتم ، روی بند بند انگشتای دستم ، اما نیستی ...
یخ میکنم ؛ دلم خالی میشه ، آخه پیشمی اما ندارمت...
.
و من شبیه صبوری تمام درختهای خشکیده ی توی زمستونم
صبوری میکنم نبودنهات و
نداشتنت و ...
من قانع ام به همین حس دوست داشتنت ...
حتی اگه هیچ وقت نفهمی
حتی اگه بفهمی و هیچ وقت بروی خودت نیاری...
من قانع ام که میون این حجم از سردی و تنهایی یه شعله کوچیک از حس خوب دوست داشتنت گرم نگه ام داره ...
دوست داشتنی بمون ؛ لطفا...
.
۳.۵k
۱۳ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.