آنزمان که دلتنگ

آنزمان که دلتنگ
پشت پنجره ایستاده ایی
و باران را تماشا میکنی
قطرهایی که پنجره را لمس میکنند
بوسه‌های من هستند بر گونه های لطیف تو،  
سُریدن قطره‌ها
رقص دلربای انگشتان من هستند
میان موجهای گیسوانت ،
بخاری که
شیشه را در بر گرفته همان
آغوش ِ امن و گرم من است
برای آسایش احساساتِ تو ؛
آوای دل‌انگیز ترنم
نجوای آرامش بخشی‌ست
که از عمق جانم در گوش ِ جانت 
زمزمه میکنم،
و زمان بین اصابت قطره‌ها به پنجره
یادآور این است
تا تو بدانی
هیچ فاصله ایی
عشق مرا به تو کم نخواهد کرد
و دوست‌داشتنم نسبت به تو
همچون قطرهای باران
بی دریغ و بی حد و اندازه است ...
🌺
دیدگاه ها (۰)

‍ کاش بیایی و در برابر این هجوم بی قراری ها در غروب های سرد ...

بی اجازه در صدر شعرم نشستیواژه ها را عاشق کردی وبی خبراز سه ...

بیا ای خلوت نشین سرای تنهایی امباران باشبارانی زیباا هدیه ای...

بارون یعنی یکی برات دلتنگه با زندگی می جنگه.......عمری ست با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط