صدایم خسته و بی جان نگاهی خیره به دیوار

صدایم خسته و بی جان، نگاهی خیره به دیوار
دلم چون ابر پاییزی، پر از باران و بی آزار
تمام روز و شب در من، غمی پنهان و بی پایان
نشسته بر دل و جانم، چو سایه ای از این دوران
نمی‌دانم چه می خواهم، از این دنیای بی حاصل
به هر سو می روم انگار، به بن بستی است این منزل
به هر سو می روم شاید، گشایشی در برم باشد
ولی افسوس و صد افسوس، که این بن بست را آخر نباشد
صدایم در گلو خفه ست، نفس هایم به شماره ست
تمام آرزوهایم، چو برگی در دل صحراست
به یاد لحظه های شاد، که با عشقی دلم می رفت
به یاد روزهای خوب، که با یاری دلم می خفت
دلم یک همدمی خواهد، که با او درد دل گویم
که با او راز دل گویم، که با او هم نفس باشم
ولی افسوس و صد افسوس، که این همدم نخواهد بود
و من در این سیاهی ها، همیشه بی کس و تنهاست...
دیدگاه ها (۱)

نه کسی منتظر استنه کسی چشم به راه…نه خیال گذر از کوچه ی ما د...

متفاوت باشخلاق باشهیچ کس گل خاصی را در باغی پر از هزاران گل ...

اسم این انیمه ها چیه؟

و نترسیم از مرگمرگ پایان کبوتر نیستمرگ وارونه یک زنجره نیستم...

░⃟‌‌‎‎‌قطره قطره اشکهایم میچکد بر دفترمیاد بادا ... ان نگار ...

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط