و نترسیم از مرگ

و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست

مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می‌گوید

مرگ با خوشه انگور می‌آید به دهان
مرگ در حنجره سرخ گلو می‌خواند

مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است

مرگ گاهی ریحان می‌چیند
مرگ گاهی ودكا می‌نوشد

گاه در سایه نشسته است به ما می‌نگرد
و همه می‌دانیم

ریه‌های لذت، پر اکسیژن مرگ است
در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپرهای
صدا می‌شنویم...
دیدگاه ها (۱)

اسم این انیمه ها چیه؟

صدایم خسته و بی جان، نگاهی خیره به دیواردلم چون ابر پاییزی، ...

دست‌هایم رااز اشکبرکه‌ای ساخته‌امو در آینه‌اشچشمانم راآماده ...

«دروغ»دروغ، تار عنکبوتی است کهریسمان اعتماد را پاره می کند.ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط