🌸❤
🌸❤
در تمام عصرهای تنهایی ام
نبودنت
می شود تبِ جانسوز
می آید و می نشیند
روی پیشانی دلتنگی ام
جانم را می سوزاند از این جدایی...
چقدر دوست دارم که تو
در همین عصرها سرزده بیایی
من و دلواپسی هایم را به آغوش بکشی
و دست نوازشت
همچون نسیمی خنک
بر صورت تبدارم بنشیند
و آرامش را به جانم ملتهبم ببخشد....
چقدر دلم هوس شانه های امن تو را دارد
که سرِ سنگین غصه هایم را بر رویشان بگذارم
و خودم را بسپارم به قهوه ی شیرین نگاهت
که تو نهایت عاشقانه های منی....
#عاشقانه
#خاصترین
.
در تمام عصرهای تنهایی ام
نبودنت
می شود تبِ جانسوز
می آید و می نشیند
روی پیشانی دلتنگی ام
جانم را می سوزاند از این جدایی...
چقدر دوست دارم که تو
در همین عصرها سرزده بیایی
من و دلواپسی هایم را به آغوش بکشی
و دست نوازشت
همچون نسیمی خنک
بر صورت تبدارم بنشیند
و آرامش را به جانم ملتهبم ببخشد....
چقدر دلم هوس شانه های امن تو را دارد
که سرِ سنگین غصه هایم را بر رویشان بگذارم
و خودم را بسپارم به قهوه ی شیرین نگاهت
که تو نهایت عاشقانه های منی....
#عاشقانه
#خاصترین
.
۱۵.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.