شاید نباید اینو این موقه ی شب میدیدم ، اونم درست وقتی حال
شاید نباید اینو این موقه ی شب میدیدم ، اونم درست وقتی حالم داغونه و دارم ناامید به کارای عقب مونده ی فردا فکر میکنم و از درد تو رخت خواب به خودم میپیچم!
به قول فاطمه آدما شبا رقیق القلب ترن و هرچی به نیمه های شب و نزدیک صبح نردیک تر میشیم میزان دلتنگی و مرور خاطرات گذشته شون بیشتر میشه!
واسه همینم هست من نشستم و برای کسی که ازش دل کندم گریه میکنم!
من اشتباه میکردم که وابسته بودم و تا مدت ها به اونی که برای من نبود و حتی براش ذره ای اهمیت نداشتم فکر میکردم!
اشتباه میکردم اگه یجوری که نشناستم پیجشو فالو داشتم و هی عکساشو با بغض نگاه میکردم!
اشتباه میکردم هی خاطره هامون و مرور میکردم و وقتی دلم تنگ میشد یا حالم بد بود بجای آدمایی که هستن تو پی وی اونی که منو دست فراموشی سپرده دردام و تایپ میکردم و بعد پاک میکردم!
حتی اینکه تاریخ تولدش یادم مونده بود و بهش تبریک میگفتمم اشتباه بود!
میدونی من قول داده بودم فراموش کنم ؛ شاید موفق هم شده بودم چون کمتر بهش فکر میکردم اما دل کندن و دور انداختن و درست بلد نشده بودم ، وقتی یادش میوفتادم برمیگشتم خاطره هامون و مرور میکردم و حالمم انقد بد میشد که دستام دیگه توان مشت زدن نداشتن و چشمامم از اشک میسوخت!
اما یه شب بین این همه درد ، بعد این همه سال دل کندم و هرچی بود ریختم دور ، چتامون که جونم بهشون وابسته بود پاک شد و حتی پیجشم آنفالو کردم که چشمم به صورتش نیوفته!
هرچند از حسودی دق میکردم که اون همه عکس و جلوی چشم بقیه رها کرده اما به من ربطی نداشت و انتخاب خودش بود!
الانم دل کندم و جز یسری خاطرات محو از روزای دور و یه آدم غریبه دیگه حسی بهش ندارم پس برگشتی درکار نیست!...
فقد من یه بار در حد جون دادن خیلی سخت دل کندم و بعد از این اینم میتونم اینکارو انجام بدم ؛ پس مراقب رفتارتون باشید :)!
#کیانا_نوشت
15 اسفندماه 1400
04:04
https://harfeto.timefriend.net/16458166648497
حرفاتون و میخونم☝🏻...
به قول فاطمه آدما شبا رقیق القلب ترن و هرچی به نیمه های شب و نزدیک صبح نردیک تر میشیم میزان دلتنگی و مرور خاطرات گذشته شون بیشتر میشه!
واسه همینم هست من نشستم و برای کسی که ازش دل کندم گریه میکنم!
من اشتباه میکردم که وابسته بودم و تا مدت ها به اونی که برای من نبود و حتی براش ذره ای اهمیت نداشتم فکر میکردم!
اشتباه میکردم اگه یجوری که نشناستم پیجشو فالو داشتم و هی عکساشو با بغض نگاه میکردم!
اشتباه میکردم هی خاطره هامون و مرور میکردم و وقتی دلم تنگ میشد یا حالم بد بود بجای آدمایی که هستن تو پی وی اونی که منو دست فراموشی سپرده دردام و تایپ میکردم و بعد پاک میکردم!
حتی اینکه تاریخ تولدش یادم مونده بود و بهش تبریک میگفتمم اشتباه بود!
میدونی من قول داده بودم فراموش کنم ؛ شاید موفق هم شده بودم چون کمتر بهش فکر میکردم اما دل کندن و دور انداختن و درست بلد نشده بودم ، وقتی یادش میوفتادم برمیگشتم خاطره هامون و مرور میکردم و حالمم انقد بد میشد که دستام دیگه توان مشت زدن نداشتن و چشمامم از اشک میسوخت!
اما یه شب بین این همه درد ، بعد این همه سال دل کندم و هرچی بود ریختم دور ، چتامون که جونم بهشون وابسته بود پاک شد و حتی پیجشم آنفالو کردم که چشمم به صورتش نیوفته!
هرچند از حسودی دق میکردم که اون همه عکس و جلوی چشم بقیه رها کرده اما به من ربطی نداشت و انتخاب خودش بود!
الانم دل کندم و جز یسری خاطرات محو از روزای دور و یه آدم غریبه دیگه حسی بهش ندارم پس برگشتی درکار نیست!...
فقد من یه بار در حد جون دادن خیلی سخت دل کندم و بعد از این اینم میتونم اینکارو انجام بدم ؛ پس مراقب رفتارتون باشید :)!
#کیانا_نوشت
15 اسفندماه 1400
04:04
https://harfeto.timefriend.net/16458166648497
حرفاتون و میخونم☝🏻...
۶۱.۸k
۱۵ اسفند ۱۴۰۰