داخل آینه نگاه میکنم و تنها چیزی که میبینم درده در قالب ی
داخل آینه نگاه میکنم و تنها چیزی که میبینم درده در قالب یک آدم.
مگه این زندگی روی خوش نداشت..؟ خب شاید نداشت..
مگه قرار نبود بعد از تمام اشک هام بخندم؟ صبر کن، من که هنوز گریه هام تموم نشده..
مگه قرار نبود طوفان بره و رنگین کمون بزنه..؟ شاید طوفان هنوز تموم نشده..
شاید هم خندیدم و یادم نمیاد، شاید رنگین کمون اومد و من ندیدم شاید زندگی روی خوشش رو به من نشون نداد اما چرا..
من چه فرقی با بقیه داشتم..
هرچقدر قوی بودم، هرچقدر تلخ خندیدم، هرچقدر دردامو به دیوارای اتاقم گفتم یا توی دلم ریختم، هرچقدر سرکوب های خانواده و مدرسه رو تحمل کردم انگار کم بوده..
سختیایی که گذروندم، حالا چه موفق شدم چه نشدم، تک تکشونو هرشب مرور میکنم تا اگه درسی مونده ازشون بگیرم و برای اینده استفاده کنم... شاید باید به زندگی خودی نشون میدادم تا خندهش نسیب حال منم بشه..
اما هردفعه سر هر موضوع جدیدی فقط بهم ثابت میشد هرچی تلاش کرده بودم کافی نیست..
مگه این زندگی روی خوش نداشت..؟ خب شاید نداشت..
مگه قرار نبود بعد از تمام اشک هام بخندم؟ صبر کن، من که هنوز گریه هام تموم نشده..
مگه قرار نبود طوفان بره و رنگین کمون بزنه..؟ شاید طوفان هنوز تموم نشده..
شاید هم خندیدم و یادم نمیاد، شاید رنگین کمون اومد و من ندیدم شاید زندگی روی خوشش رو به من نشون نداد اما چرا..
من چه فرقی با بقیه داشتم..
هرچقدر قوی بودم، هرچقدر تلخ خندیدم، هرچقدر دردامو به دیوارای اتاقم گفتم یا توی دلم ریختم، هرچقدر سرکوب های خانواده و مدرسه رو تحمل کردم انگار کم بوده..
سختیایی که گذروندم، حالا چه موفق شدم چه نشدم، تک تکشونو هرشب مرور میکنم تا اگه درسی مونده ازشون بگیرم و برای اینده استفاده کنم... شاید باید به زندگی خودی نشون میدادم تا خندهش نسیب حال منم بشه..
اما هردفعه سر هر موضوع جدیدی فقط بهم ثابت میشد هرچی تلاش کرده بودم کافی نیست..
۲.۲k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.