حکایت باران بی امان است

حکایت باران بی امان است
این گونه که من
دوستت می‌دارم
شوریده‌ وار و پریشان باریدن
بر خزه‌ ها و خیزاب‌ ها
به بی‌ راهه و راه‌ ها تاختن
بی‌ تاب، بی‌قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بی‌ قرار است
این گونه که من دوستت می‌ دارم

شمس لنگرودی
دیدگاه ها (۱)

حالا نمیخواید اینقدر جدی باشید نخندین😁 جایزه نمیدیم که 😁 بخن...

تمام دنیا را گشته‌امکنار تو امادنیای دیگری‌ست ‌...🍃🌸

چشمت به چشم ما و دلتپیش دیگری‌ست ...🍃🌸فاضل نظری

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط