السلام علیک یا علی موسی الرضاالمرتضی ع
همسر پادشاهی بهلول را دید که با کودکان بازی میکرد و با انگشت بر زمین خط میکشید. پرسید:چه میکنی؟
گفت:خانه میسازم.
پرسید:این خانه را میفروشی؟
گفت:میفروشم.
پرسید:قیمت آن چقدر است؟
بهلول مبلغی را گفت! همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند، بهلول پول را گرفت و میان فقیران قسمت کرد.
هنگام شب پادشاه در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانهای رسید، خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند:
این خانه برای همسر توست.
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید:
همسرش قصه بهلول را تعریف کرد!
پادشاه نزد بهلول رفت و او را دید که با کودکان بازی میکند و خانه میسازد. گفت:
این خانه را میفروشی؟
بهلول گفت:میفروشم.
پادشاه پرسید:بهایش چه مقدار است؟
بهلول مبلغی را گفت که در جهان نبود!
پادشاه گفت:به همسرم به قیمت ناچیزی فروختهای!
بهلول خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری، میان این دو، فرق بسیار است.
ارزش کارهای خوب به این است که برای رضای خدا باشد نه برای معامله با خدا.
@https://wisgoon.com/www.gsfrygly.ir»♡
گفت:خانه میسازم.
پرسید:این خانه را میفروشی؟
گفت:میفروشم.
پرسید:قیمت آن چقدر است؟
بهلول مبلغی را گفت! همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند، بهلول پول را گرفت و میان فقیران قسمت کرد.
هنگام شب پادشاه در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانهای رسید، خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند:
این خانه برای همسر توست.
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید:
همسرش قصه بهلول را تعریف کرد!
پادشاه نزد بهلول رفت و او را دید که با کودکان بازی میکند و خانه میسازد. گفت:
این خانه را میفروشی؟
بهلول گفت:میفروشم.
پادشاه پرسید:بهایش چه مقدار است؟
بهلول مبلغی را گفت که در جهان نبود!
پادشاه گفت:به همسرم به قیمت ناچیزی فروختهای!
بهلول خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری، میان این دو، فرق بسیار است.
ارزش کارهای خوب به این است که برای رضای خدا باشد نه برای معامله با خدا.
@https://wisgoon.com/www.gsfrygly.ir»♡
۱.۹k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.