دهه دوم فاطمیه تسلیت باد
به مناسبت شهادت حضرت فاطمه الزهراس وشروع ایام فاطمیه این روضه وتوسل گذاشته خواهد شد
روضه وتوسل سید مجید فاطمه_شهادت حضرت فاطمه الزهراس
ناگفته ها دارد دلِ غم پرورت با من
حرفی بزن از گوشه ی چَشم تَرت با من
بانوی محجوبم، بیا و در میان بگذار
شرح بلایی را که آمد بر سرت، با من
*آدم وقتی مریض میشه یا مریض داره از همه توقع میکنه یه سراغی از ما بگیرن .این شبا کسی سراغ زهرا رو نگرفت. زنای مدینه جمع شدن گفتن بریم خونه ی فاطمه حالی بپرسیم، همه اومدن کنار بستر فاطمه، انقدر بی بی ضعیف شده، خانومِ خونه، زینبه، همچین که اومدن فاطمه رو ملاقات کردن، زینب تا جلو در رفت بدرقه کنه، اما همچین که زنای مدینه رو بدرقه کرد شروع کرد تازه گریه کردن، حسن اومد گفت: زینبم چی شده؟گریه امونش نداد بگه، اما تا عشقش حسین اومد گفت: عزیزم! چی شده؟رفت تو بغل حسین گفت: داداش! زنای مدینه اومدن مادر و ملاقات کردن، خُب اینکه گریه نداره، گفت: داداش! موقع رفتن یه چیزایی بهم میگفتن، میگفتن دیگه زهرا رفتنیه...*
«آخ مادر ...آخ مادر..»
از اتفاقاتی که پیش آمد در آن کوچه
آن ماجراهایی که گفته دخترت با من
ای کاش! امکان داشت راز رو گرفتن را
یکبار میگفتی به غیر از معجرت با من
* همش روشو رو از علی میگرفت...*
آمد کنار بستر زهرا علی نشست
آهی کشید از دل و بر او نگاه کرد
گفت: آن سیاه دل که به تو سد راه کرد روی تو را نه، روزِ علی را سیاه کرد
#روضه_و_توسل_به_حضرت_فاطمة_زهرا_سلام_الله_علیه_سید_مجید_بنی__فاطمه_نا_گفته_ها_دارد_دلِ_غم_پرورت_با_من
#روضه_شهادت_حضرت_فاطمه_الزهرا_س_با_نوای_سید_مجید_بنی_فاطمه_نا_گفته_ها_دارد_دلِ_غم_پرورت_با_من #سید_مجید_بنی_فاطمه #مداحی #روضه
#روایات #احادیث #مذهبی #شبهات_شهادت_حضرت_فاطمة_الزهرا_س #مذهبی #اللهم_العن_الجبت_و_الطاغوت
#لعن_الله_قاتلیک_و_ضاربیک_و_ظالمک_و_غاصبی_حقک_یا_مولاتی_یا_فاطمة_الزهرا_س #ایام_فاطمیه
روضه وتوسل سید مجید فاطمه_شهادت حضرت فاطمه الزهراس
ناگفته ها دارد دلِ غم پرورت با من
حرفی بزن از گوشه ی چَشم تَرت با من
بانوی محجوبم، بیا و در میان بگذار
شرح بلایی را که آمد بر سرت، با من
*آدم وقتی مریض میشه یا مریض داره از همه توقع میکنه یه سراغی از ما بگیرن .این شبا کسی سراغ زهرا رو نگرفت. زنای مدینه جمع شدن گفتن بریم خونه ی فاطمه حالی بپرسیم، همه اومدن کنار بستر فاطمه، انقدر بی بی ضعیف شده، خانومِ خونه، زینبه، همچین که اومدن فاطمه رو ملاقات کردن، زینب تا جلو در رفت بدرقه کنه، اما همچین که زنای مدینه رو بدرقه کرد شروع کرد تازه گریه کردن، حسن اومد گفت: زینبم چی شده؟گریه امونش نداد بگه، اما تا عشقش حسین اومد گفت: عزیزم! چی شده؟رفت تو بغل حسین گفت: داداش! زنای مدینه اومدن مادر و ملاقات کردن، خُب اینکه گریه نداره، گفت: داداش! موقع رفتن یه چیزایی بهم میگفتن، میگفتن دیگه زهرا رفتنیه...*
«آخ مادر ...آخ مادر..»
از اتفاقاتی که پیش آمد در آن کوچه
آن ماجراهایی که گفته دخترت با من
ای کاش! امکان داشت راز رو گرفتن را
یکبار میگفتی به غیر از معجرت با من
* همش روشو رو از علی میگرفت...*
آمد کنار بستر زهرا علی نشست
آهی کشید از دل و بر او نگاه کرد
گفت: آن سیاه دل که به تو سد راه کرد روی تو را نه، روزِ علی را سیاه کرد
#روضه_و_توسل_به_حضرت_فاطمة_زهرا_سلام_الله_علیه_سید_مجید_بنی__فاطمه_نا_گفته_ها_دارد_دلِ_غم_پرورت_با_من
#روضه_شهادت_حضرت_فاطمه_الزهرا_س_با_نوای_سید_مجید_بنی_فاطمه_نا_گفته_ها_دارد_دلِ_غم_پرورت_با_من #سید_مجید_بنی_فاطمه #مداحی #روضه
#روایات #احادیث #مذهبی #شبهات_شهادت_حضرت_فاطمة_الزهرا_س #مذهبی #اللهم_العن_الجبت_و_الطاغوت
#لعن_الله_قاتلیک_و_ضاربیک_و_ظالمک_و_غاصبی_حقک_یا_مولاتی_یا_فاطمة_الزهرا_س #ایام_فاطمیه
۳۴۰
۱۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.