منِ امروزم، با منِ سالها قبلم خیلی فرق کرده!
منِ امروزم، با منِ سالها قبلم خیلی فرق کرده!
منِ دیروزم سادهتر بود...زود باور میکرد
و زودتر میشکست!
براش مهم بود بقیه در موردش چه فکری میکنن
و نکنه که کسی دیگه دوسش نداشته باشه....
نکنه اونی که میخواد نشه و نکنه
از نبودن خیلی چیزا نابود بشه و بمیره...
آدم از نوجوونی که میگذره
و وسطای راهِ جوونی میرسه...
قویتر میشه و سختتر...
دیگه توجهی به آدمای اضافیِ اطرافش نمیکنه...
کسی رو وارد حریم آرامش و احساسش نمیکنه.
ممکنه دوستت دارمای زیادی بشنوه
ولی دیگه کمتر اعتماد میکنه!
خیلی چیزا از دست داده و خیلی چیزا هم به دست آورده!
ولی اون چیزی که آدمِ امروز و دیروز
همیشه برای از دست دادنش میترسید،
همیشه از رسیدن به اون شرایط فرار میکرد،
میمیره! احساسش...قلبش خالی میشه
و احساسش میمیره!
آدمی که دیگه هیچ عشقی
توی قلبش اتفاق نمیافته!
یک بیاحساسیِ مطلق!
منِ دیروزم سادهتر بود...زود باور میکرد
و زودتر میشکست!
براش مهم بود بقیه در موردش چه فکری میکنن
و نکنه که کسی دیگه دوسش نداشته باشه....
نکنه اونی که میخواد نشه و نکنه
از نبودن خیلی چیزا نابود بشه و بمیره...
آدم از نوجوونی که میگذره
و وسطای راهِ جوونی میرسه...
قویتر میشه و سختتر...
دیگه توجهی به آدمای اضافیِ اطرافش نمیکنه...
کسی رو وارد حریم آرامش و احساسش نمیکنه.
ممکنه دوستت دارمای زیادی بشنوه
ولی دیگه کمتر اعتماد میکنه!
خیلی چیزا از دست داده و خیلی چیزا هم به دست آورده!
ولی اون چیزی که آدمِ امروز و دیروز
همیشه برای از دست دادنش میترسید،
همیشه از رسیدن به اون شرایط فرار میکرد،
میمیره! احساسش...قلبش خالی میشه
و احساسش میمیره!
آدمی که دیگه هیچ عشقی
توی قلبش اتفاق نمیافته!
یک بیاحساسیِ مطلق!
۱۰.۹k
۱۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.