پارت دوم
پارت دوم
+ کیم جین هو هستم رئیس باند 𝘽𝙪𝙡𝙡𝙚𝙩 𝙥𝙧𝙤𝙤𝙛
_ اولش نمیخواین با یه نوشیدنی همراهیم کنین؟
و به بارمن( مردی که تو بار کار میکنه ) اشاره کرد و دوتا ویسکی سفارش داد
دختر که کلافه شده بود چون دوست داشت هرچه سریع تر بره خونش و بخوابه، تصمیم گرفت عصبانیتشو با یه نفس عمیق از بین ببره
_ شنیدم باندتون خیلی موفق و قویه درخواستی که از شما دارم رو فقط باند شما میتونه از پسش بر بیاد
دختره چیزی نگفت چون حرفای اون مرد راست بود
باند 𝘽𝙪𝙡𝙡𝙚𝙩 𝙥𝙧𝙤𝙤𝙛 بزرگترین باند کره و رئیسش یه دختر سرد و مغرور بود.
بعد از اومدن سفارششون
دختر منتظر به مرد کنارش نگاه کرد.
_ حالا چه عجله ای داری؟.....باشه میگم گوش کن....
اون هفت تا پسر بعد از تموم شدن کار شرکتشون تصمیم گرفتن برن کلاب و کمی خوش بگذرونن
یونگی بعد از خالی کردن عطر تلخش روی خودش از اتاق اومد بیرون
+من آمادم
_فکر میکردیم دیگه هیچ وقت نمیای هیونگ
تهیونگ با حالت تمسخر این حرف رو زد و از خونه در رفت
_یونگی تازگیا خیلی خیلی به خودت میرسی نکنه عاشق شدی؟
با حرف نامجون همه نگاها به طرف یونگی چرخید و صدای خنده ی هوسوک و جین فضا رو پر کرد
یونگی با صورت خجالت زده و گونه های قرمز بدون هیچ حرفی با آخرین سرعت از خونه خارج شد.
با رسیدن به کلاب خودشونو به یه میز خالی رسوندن و هفت تا نوشیدنی مختلف سفارش دادن
داشتن راجب جوک بابا بزرگی که جین هیونگشون تعریف کرده بود بحث میکردن اما یونگی اصلا حواسش به اونا نبود.
چون دختر مورد علاقش هم تو اون کلاب بود
یونگی اون دختره رو دوباره دیده بود و برای بار دوم قلبش خیلی محکم تو سینش میتپید
با همون موهای کوتاه که هایلایتای قرمز داشت
با همون تیپ دارک و مچ بند مشکی همیشگیش
یونگی حتی نمیدونست اون کیه
اگه میدونست عاشقش نمیشد.... میشد؟
𝙅𝙞𝙣 𝙝𝙤𝙤
با چیزایی که اون چانگ سو میگفت یکمی تعجب کرده بودم
+ یعنی تو میگی من یکی بهترین مدل های کره که تو شرکت تو کار میکنه رو بکشم؟
+ کیم جین هو هستم رئیس باند 𝘽𝙪𝙡𝙡𝙚𝙩 𝙥𝙧𝙤𝙤𝙛
_ اولش نمیخواین با یه نوشیدنی همراهیم کنین؟
و به بارمن( مردی که تو بار کار میکنه ) اشاره کرد و دوتا ویسکی سفارش داد
دختر که کلافه شده بود چون دوست داشت هرچه سریع تر بره خونش و بخوابه، تصمیم گرفت عصبانیتشو با یه نفس عمیق از بین ببره
_ شنیدم باندتون خیلی موفق و قویه درخواستی که از شما دارم رو فقط باند شما میتونه از پسش بر بیاد
دختره چیزی نگفت چون حرفای اون مرد راست بود
باند 𝘽𝙪𝙡𝙡𝙚𝙩 𝙥𝙧𝙤𝙤𝙛 بزرگترین باند کره و رئیسش یه دختر سرد و مغرور بود.
بعد از اومدن سفارششون
دختر منتظر به مرد کنارش نگاه کرد.
_ حالا چه عجله ای داری؟.....باشه میگم گوش کن....
اون هفت تا پسر بعد از تموم شدن کار شرکتشون تصمیم گرفتن برن کلاب و کمی خوش بگذرونن
یونگی بعد از خالی کردن عطر تلخش روی خودش از اتاق اومد بیرون
+من آمادم
_فکر میکردیم دیگه هیچ وقت نمیای هیونگ
تهیونگ با حالت تمسخر این حرف رو زد و از خونه در رفت
_یونگی تازگیا خیلی خیلی به خودت میرسی نکنه عاشق شدی؟
با حرف نامجون همه نگاها به طرف یونگی چرخید و صدای خنده ی هوسوک و جین فضا رو پر کرد
یونگی با صورت خجالت زده و گونه های قرمز بدون هیچ حرفی با آخرین سرعت از خونه خارج شد.
با رسیدن به کلاب خودشونو به یه میز خالی رسوندن و هفت تا نوشیدنی مختلف سفارش دادن
داشتن راجب جوک بابا بزرگی که جین هیونگشون تعریف کرده بود بحث میکردن اما یونگی اصلا حواسش به اونا نبود.
چون دختر مورد علاقش هم تو اون کلاب بود
یونگی اون دختره رو دوباره دیده بود و برای بار دوم قلبش خیلی محکم تو سینش میتپید
با همون موهای کوتاه که هایلایتای قرمز داشت
با همون تیپ دارک و مچ بند مشکی همیشگیش
یونگی حتی نمیدونست اون کیه
اگه میدونست عاشقش نمیشد.... میشد؟
𝙅𝙞𝙣 𝙝𝙤𝙤
با چیزایی که اون چانگ سو میگفت یکمی تعجب کرده بودم
+ یعنی تو میگی من یکی بهترین مدل های کره که تو شرکت تو کار میکنه رو بکشم؟
۱۴.۹k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.