𝐏𝐀𝐑𝐓:6
#𝐏𝐀𝐑𝐓:6
#خوش_قلب_من💛🐥
#دیانا
لئو رفت منم تنها شدم تو اتاق اتاق با تم مشکی سفید داشت پردش مثل رخت خواب مشکی بود
(عکس میزارم )یه کتاب خونه بود که سفید بود یه طوری در آورده بودن
میز کامپیوتر گزاشته بودن(عکس میزارم )
رو تخت دراز کشیدم فکر میکردم به نقشم که باید چطوری باشم که نفهمیدم کی خوابم برد
#ارسلان
از خواب بیدار شدم رفتم کارای مربوط انجام دادم رفتم تو اتاق دختره
خیلی کنجکاو بودم که ببینم چطوریه دختر خوشگلی بود سردش بود
پتو جونش دادم تا سردش نکنه صبحانه
اماده کردم خوردم رفتم تو اتاقم رفتم حموم لباس پوشیدم
رفتم بازم تو اتاق دختره که اسمش دیانا بود در زدم
#دیانا
با صدای در بیدار شدم نمی فهمیدم کیه
دیانا: بله بیا تو
ارسلان رفتم تو اتاق
ارسلان: سلام ارسلانم امدم بگم برو اماده شو بریم خونه
دیانا: باشه الان میام
ارسلان: پایین منتظرتم
دیانا: باش
رفتم صورتم شستم رفتم پایین دید امدم رفت سمت پارکینگ
منم پشتش رفتم یه ماشین جنسیس سفید بود🤍✨
رفتم جلو نشستم حرکت کرد
#ارسلان
امروز حوصله نداشتم برم شرکت اما بازم ساعت ۷ بیدار شدم رفتم بیرون که صبحانه بخورم که بابام گفت
بابا ار: سلام
ارسلان: سلام بابا
بابا ار کی بیدار شدی
ارسلان : یه نیم ساعتی هست
بابا ار: تو که حوصله نداشتی
ارسلان: بابا سر صبحی حوصله داری
بابا ار: نگاه دختره تو اتاق کناریته ها یادت نره
ارسلان: باش
پارت طولانی خدمت شما
(بچه ها کار داشتم نتونستم پارت بزارم پارت بعد فردا زود تر میزارم چون چهار شنبه اس یکی صبح یکی شب میزارم 🍷❤️
حمایت لایک کامنت یادتون نره💜
#خوش_قلب_من💛🐥
#دیانا
لئو رفت منم تنها شدم تو اتاق اتاق با تم مشکی سفید داشت پردش مثل رخت خواب مشکی بود
(عکس میزارم )یه کتاب خونه بود که سفید بود یه طوری در آورده بودن
میز کامپیوتر گزاشته بودن(عکس میزارم )
رو تخت دراز کشیدم فکر میکردم به نقشم که باید چطوری باشم که نفهمیدم کی خوابم برد
#ارسلان
از خواب بیدار شدم رفتم کارای مربوط انجام دادم رفتم تو اتاق دختره
خیلی کنجکاو بودم که ببینم چطوریه دختر خوشگلی بود سردش بود
پتو جونش دادم تا سردش نکنه صبحانه
اماده کردم خوردم رفتم تو اتاقم رفتم حموم لباس پوشیدم
رفتم بازم تو اتاق دختره که اسمش دیانا بود در زدم
#دیانا
با صدای در بیدار شدم نمی فهمیدم کیه
دیانا: بله بیا تو
ارسلان رفتم تو اتاق
ارسلان: سلام ارسلانم امدم بگم برو اماده شو بریم خونه
دیانا: باشه الان میام
ارسلان: پایین منتظرتم
دیانا: باش
رفتم صورتم شستم رفتم پایین دید امدم رفت سمت پارکینگ
منم پشتش رفتم یه ماشین جنسیس سفید بود🤍✨
رفتم جلو نشستم حرکت کرد
#ارسلان
امروز حوصله نداشتم برم شرکت اما بازم ساعت ۷ بیدار شدم رفتم بیرون که صبحانه بخورم که بابام گفت
بابا ار: سلام
ارسلان: سلام بابا
بابا ار کی بیدار شدی
ارسلان : یه نیم ساعتی هست
بابا ار: تو که حوصله نداشتی
ارسلان: بابا سر صبحی حوصله داری
بابا ار: نگاه دختره تو اتاق کناریته ها یادت نره
ارسلان: باش
پارت طولانی خدمت شما
(بچه ها کار داشتم نتونستم پارت بزارم پارت بعد فردا زود تر میزارم چون چهار شنبه اس یکی صبح یکی شب میزارم 🍷❤️
حمایت لایک کامنت یادتون نره💜
۹۲.۴k
۰۵ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.