از صبح یه گوشه مغزم ابتهاج نشسته

از صُبح یه گوشه مَغزَم اِبتهاج نِشَسته،
سیگار میکشه و با هَر کامی
که میگیره زِمزمه میکنه...،
[ '' نیامَدی و دیر شُد.
#دیرشُد...!♥🌱'']








《 ["اون هَمه اَفسانه و اَفسون وِلِش ....
این دِلِ پُر خون وِلِش ... ؟!♥🌱"] 》



#آناهیتا
#به‌وَقتِ‌آشُفتِگی
دیدگاه ها (۱)

شما فِکر کُن شَب بآشه ،شونه به شونَش رآه میری ...دَستآشَم تو...

میگُفت اِمروز یه زوجِ‌ سالمَند اومَدَن دَرمانگاه ،‏اَول شوهر...

اَمّاآخرِش‌اون‌روزومیرِسونَم‌که‍‌ ؛ازین‌لِباس‌گُل‌گُلیا‌بِپو...

اَشرَفِ مَخلوقات؟!مَثلاً مَن اَلان دوست دارَم چهارخونه هایِ ...

سناریو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط