پیر میشوی زیبا و دلبر با گیسوان سپید
پیر میشوی ، زیبا و دلبر با گیسوان سپید...
یک غروبِ جمعه که دلت گرفته ، برای نوه ات داستان دیوانگی های مرا تعریف میکنی ، نوه ات باور نخواهد کرد و فکر میکند تو فقط داری برایش قصه تعریف میکنی . دلت می شکند ، به من فکر میکنی ، صورتم یادت نمی آید ، حرفهایم ، صدایم . فقط به یاد میآوری که روزی ، جایی فردی را نخواستی که دنیا را بی تو نمیخواست...
یک غروبِ جمعه که دلت گرفته ، برای نوه ات داستان دیوانگی های مرا تعریف میکنی ، نوه ات باور نخواهد کرد و فکر میکند تو فقط داری برایش قصه تعریف میکنی . دلت می شکند ، به من فکر میکنی ، صورتم یادت نمی آید ، حرفهایم ، صدایم . فقط به یاد میآوری که روزی ، جایی فردی را نخواستی که دنیا را بی تو نمیخواست...
- ۱.۱k
- ۰۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط