یه روزایی بود وقتی از همه ی آدما خسته میشدم وقتی دلگیر

یه روزایی بود وقتی از همه ی آدما خسته میشدم ، وقتی دلگیر میشدم ، وقتی حسودی میکردم ، وقتی بغض میومد می‌رسید تهِ ته گلوم ، حتی وقتی حس میکردم یکی و خیلی دوس دارم ، سریع میدوییدم اینجا و شروع میکردم نوشتن!
نوشته هام قشنگ نمیشد ، جلوی اشکام و نمی‌گرفت ، بغض تو گلوم و ته نشین نمی‌کرد ، اما آروم تر میشدم!
یه روز که به ناشناسام سر زدم دیدم یکی واسم نوشته خودکشی کنم که هم خودم راحت شم هم آدمای اینجا از دست غرغر کردنام!
شاید راست می‌گفت!
من دلم مردن میخاد ، نبودن و نفس نکشیدن و قلبی که به جای درد کشیدن از کار بیوفته!
ولی من آدم خودمُ کشتن نیستم!
شاید دلم و احساسم و غرورم و بُکُشما ، اما از پس راحت کردنِ این تنِ خسته بر نمیام!
من نمیدونم خیلی غر غر میکنم یا نه
اما میدونم نوشته هام همشون غمگین و افسرده س و حالتون و بد میکنه (تازه ی وقتاییم هست فاطمه بعضی پستام و میبینه و با کتک مجبورم میکنه پاکشون کنم)
خلاصه اینکه اومدم بهتون بگم از این به بعد
به قول کامینور :
+باشه دیگه غر نمیزنم ، ساکت به یه گوشه زل نمیزنم
اما خب بدونید که همیشه :
+تو مخم آتیشه ، توهم ، سرگیجه :)

ی بنده خدایی یه روزی اومد یه آهنگی برا من فرستاد و اون آهنگ رف تو مخم!
دیشب داشتم بهش میگفتم این تیکه ش که " میگه باشه دیگه غر نمیزنم" ، کلا برا منه چون همیشه تموم غر غر کردنا و گریه ها و خستگیام و حتی درد و دلای نیمه شبم پیش خودشه!...
تازه قرار بود من بعد کنکورم اینستا بریزم و دوتایی بریم فن کامینور گوگولی بشیم😐😂
(میگم من کنکورم و دادما ، اینستاام ریختم ، پاشو بیا فن پیج شیم😂🚶🏻‍♀️)
[ @FWTIT : سلطان قفلیای رو مخ💙 ]

18 تیر 1400
2:55
به وقت بی‌خوابی🖤🌙

حرفای خوب🙂 :
https://harfeto.timefriend.net/16313759099342
دیدگاه ها (۱۹)

من نمیدونم چرا همچی بینمون عوض شده!نفهمیدم چیشد!اصلا نمیدونم...

نبینم غصه بخوری واسه توپی که از خط رد نشدا!اینا همه بی ارزشن...

تو همونی که اگه از همه دلگیر باشم و نخوام باهاشون حرف بزنم ،...

🙂🚶🏻‍♀️این آهنگ لنتی...وسط کنکورم تو مخم بود!اگه گند زده باشم...

part⁶خاموشی.. صبح وقتی بیدار شدم روی تختم بودم فکر کردم همه ...

خون آشام عزیز (69)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط