به یاد آوردن خوشبختی، غم انگیزترین شکل بدبختی است...
به یاد آوردن خوشبختی، غمانگیزترین شکل بدبختی است...
بعد از انقراض امیدها، انسان چگونه باید نومیدی را تاب بیاورد؟ بی تصور خورشید، شب را چگونه باید گره زد به خیالهای آبی نور؟ چند پاییز را میشود دوام آورد به شوق باهار؟
آموختهام انسان به پناهی امن مجهز است: یاد. علاج گمشدگی، خاطرات مسیر است، علاجی گاه زخمآور و گاه خنک و نورانی. یاد، پاداشی است که در ازای از دست دادن عمر نصیبمان میشود، پاداشی اندک اما مهم.
اگر یادی از خوشبختی در دلت نباشد، تابآوردن هجوم بیهودگی و از دست دادهگی راحتتر نمیشود؟ فکر نمیکنم. لااقل من خاطرات نور را لازم دارم تا تاریکی را دوام بیاورم.
غمانگیزی مرور خاطرات روزهای خوب شاید ریشه در ناممکن بودن تکرارشان دارد. مثل پیانیست محزونی که در ویرانههای کشورش، روزهای امن و آرام را مثل نت روی کلاویه استخوانهایش مینوازد. بله، این موسیقی بسیار غمگین است، اما بسیار عزیز هم هست، بسیار مقدس، بسیار شفادهنده.
"از رنج یأس به خاک پذیرش برگشتن." این مرهم کوچک مهمی است که خاطره به ما هدیه می کند. و بی این مرهم، ما از پس زخمها برنمیآمدیم.
همین.
بعد از انقراض امیدها، انسان چگونه باید نومیدی را تاب بیاورد؟ بی تصور خورشید، شب را چگونه باید گره زد به خیالهای آبی نور؟ چند پاییز را میشود دوام آورد به شوق باهار؟
آموختهام انسان به پناهی امن مجهز است: یاد. علاج گمشدگی، خاطرات مسیر است، علاجی گاه زخمآور و گاه خنک و نورانی. یاد، پاداشی است که در ازای از دست دادن عمر نصیبمان میشود، پاداشی اندک اما مهم.
اگر یادی از خوشبختی در دلت نباشد، تابآوردن هجوم بیهودگی و از دست دادهگی راحتتر نمیشود؟ فکر نمیکنم. لااقل من خاطرات نور را لازم دارم تا تاریکی را دوام بیاورم.
غمانگیزی مرور خاطرات روزهای خوب شاید ریشه در ناممکن بودن تکرارشان دارد. مثل پیانیست محزونی که در ویرانههای کشورش، روزهای امن و آرام را مثل نت روی کلاویه استخوانهایش مینوازد. بله، این موسیقی بسیار غمگین است، اما بسیار عزیز هم هست، بسیار مقدس، بسیار شفادهنده.
"از رنج یأس به خاک پذیرش برگشتن." این مرهم کوچک مهمی است که خاطره به ما هدیه می کند. و بی این مرهم، ما از پس زخمها برنمیآمدیم.
همین.
۳۲.۸k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.