دیگر مرا به معجزه دغوت نمی کنی
دیگر مرا به معجزه دغوت نمی کنی
با من ز درد حادثه صحبت نمی کنی
دیریست پشت پنجره ماندم که رد شوی
اما تو مدتی ست اجابت نمی کنی
دلی که داده ای به من از یاد برده ای
گفتی ز باغ پنجره هجرت نمی کنی
باشد برو ولی همه جا عطر توست
گرچه تو هیچ خرح صداقت نمی کنی
یکباز از مسیر نگاهم عبور کن
آنقدر دور گشته که فرصت نمی کنی
گل های باغ خاطره در حال مردنند
به یاس های تشنه محبت نمی کنی
رفتی بدون آن که خدا حافظی کنی
امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت
این سیب برای چه قسمت نمی کنی
یعنی من از مقابل چشم تو رفته ام
این کلبه را دوباره مرمت نمی کنی
زیبل قرارمان همه جا هر جا زمان که شد
گرچه تو هیچ رعایت نمی کنی
به نام تنها شنونده ی درد و دل های دریا
با من ز درد حادثه صحبت نمی کنی
دیریست پشت پنجره ماندم که رد شوی
اما تو مدتی ست اجابت نمی کنی
دلی که داده ای به من از یاد برده ای
گفتی ز باغ پنجره هجرت نمی کنی
باشد برو ولی همه جا عطر توست
گرچه تو هیچ خرح صداقت نمی کنی
یکباز از مسیر نگاهم عبور کن
آنقدر دور گشته که فرصت نمی کنی
گل های باغ خاطره در حال مردنند
به یاس های تشنه محبت نمی کنی
رفتی بدون آن که خدا حافظی کنی
امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت
این سیب برای چه قسمت نمی کنی
یعنی من از مقابل چشم تو رفته ام
این کلبه را دوباره مرمت نمی کنی
زیبل قرارمان همه جا هر جا زمان که شد
گرچه تو هیچ رعایت نمی کنی
به نام تنها شنونده ی درد و دل های دریا
۴.۱k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.