رمان ملک قلبم

رمان ملک قلبم

پارت ۸۸

دیانا، دلم برای لباش تنگ شده بود یک سال بود که کنارم نبود دودل بودم همراهیش کنم یا نه ولی دلم میگفت همراهیش کن منم کردم

ارسلان، همراهیم میکرد باز یه قدم به زندگیم نزدیک شدم ازش بعد چند مین جدا شدم

دیانا، ارسلان نمیدونی چقدر دوست داشتم و دارم ولی تو زدم زیر گریه فرو رفتم تو بغلش

ارسلان، منم دوست دارم دیانا خواهش میکنم یه فرصت دیگه بهم بده آروم روی موهاش و نوازش میکردم و بوسه میزدم آروم باش

دیانا، ا ر سس لا ن

ارسلان، جونم

دیانا، راه برای برگشت همیشه هست،هق هق،،

ارسلان، از این حرفش لبخندی زدم دورت بگردم حالا میزاری بعد یک سال چیز کنیم

دیانا، ارسلان پرو نشو گفتم برگشت

ارسلان، خوب از یه جا باید سر چشمه بگیره دیگه

دیانا، خیلی پرو شدیا

ارسلان، دیگه سرمو بردم تو گردنش آروم بوش میکردم
دیدگاه ها (۲۳)

رمان ملک قلبم پارت ۸۹دیانا، ا ر سس لا ن ارسلان، جاندیانا، چی...

رمان ملک قلبم پارت ۹۰دیانا، خیلی عمیق بو میکشیدم ارسلان، قرب...

رمان ملک قلبم پارت ۸۷ارسلان، لهی بدیدش به من ببینم میتونم ای...

رمان ملک قلبم پارت ۸۶دیانا، شما خسته اید بفرمایید استراحت کن...

رمان لجبازی پارت: 28

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط