روانیِ تو
روانیِ تو
p: 16
«ا.ت»
از خواب بیدار شدم جیمین نبود اما برام غذا گذاشته بود رفتم دستشویی و صورتم و شستم
دستم دردش کمتر شده بود
رفتم نشستم رو کاناپه و تلویزیون و نگاه میکردم و غذا میخوردم
دوباره میتونستم تا ظهر بخوابم و کسی کاری به کارم نداشته باشه تنبیهی در کار نبود
بی خبر از اینکه بعدا قراره دوباره عذاب بکشم
و حتی جیمین هم نتونه کاری کنه شکنجه شم و کسی نتونه کمکم کنه داد بکشم کسی صدامو نشنوه همه با دلسوزی نگام کنن اما نتونن کاری کنن شارلوت با هر فریاد من بغض کنه اما نتونه کمکم کنه
هیچکس نتونه کاری برام کنه
از همه ی این چیزا بی خبر بودم
سرنوشت خیلی بی رحمه اول باهات خوبه بعدش روی بدش و بهت نشون میده
با باز شدن در به خودم اومدم جیمین بود
با لبخند گرمی که میزد دل هر دختریو میبرد
اومد کنارم نشست و
✓: خب خب ا.ت خانم دستش خوبه؟
+: اره دردش کمتر شده
✓: غذاتم خوردی امروز میرم برای کار ها تا زودتر بتونی از کره بری اینجوری خیالم راحته که نمیتونه پیدات کنه
+: توهم میای؟
✓: اره نمیتونم تنهات بزارم
لبخندی زدم
+: مرسی
✓: بابته؟
+: بابت اینکه داری بهم کمک میکنی تو دوست اربابی اره؟
✓: من و کوک مثل یه دوستیم اما من برادر ناتنیشم
+: پس برای همینه بهت میگن ارباب زاده
✓: اره
+: چرا کمکم میکنی هوم
✓: نمیتونم ببینم یه دختر بی گناه داره تاوان کارای بد پدرشو پس میده تو که گناهی نداری پدرت مقصره باید از اون انتقام بگیره اما کوک با استفاده از تو میخواد ازش انتقام بگیره اما خب تو، توی این ماجرا بی گناهی
+: اوهوم
✓: یه چند روز دیگه از کره میریم اگر هم کارای پرواز زودتر اماده شد زودتر میریم
+: توهم مافیایی؟
✓: من دست راست کوکم
p: 16
«ا.ت»
از خواب بیدار شدم جیمین نبود اما برام غذا گذاشته بود رفتم دستشویی و صورتم و شستم
دستم دردش کمتر شده بود
رفتم نشستم رو کاناپه و تلویزیون و نگاه میکردم و غذا میخوردم
دوباره میتونستم تا ظهر بخوابم و کسی کاری به کارم نداشته باشه تنبیهی در کار نبود
بی خبر از اینکه بعدا قراره دوباره عذاب بکشم
و حتی جیمین هم نتونه کاری کنه شکنجه شم و کسی نتونه کمکم کنه داد بکشم کسی صدامو نشنوه همه با دلسوزی نگام کنن اما نتونن کاری کنن شارلوت با هر فریاد من بغض کنه اما نتونه کمکم کنه
هیچکس نتونه کاری برام کنه
از همه ی این چیزا بی خبر بودم
سرنوشت خیلی بی رحمه اول باهات خوبه بعدش روی بدش و بهت نشون میده
با باز شدن در به خودم اومدم جیمین بود
با لبخند گرمی که میزد دل هر دختریو میبرد
اومد کنارم نشست و
✓: خب خب ا.ت خانم دستش خوبه؟
+: اره دردش کمتر شده
✓: غذاتم خوردی امروز میرم برای کار ها تا زودتر بتونی از کره بری اینجوری خیالم راحته که نمیتونه پیدات کنه
+: توهم میای؟
✓: اره نمیتونم تنهات بزارم
لبخندی زدم
+: مرسی
✓: بابته؟
+: بابت اینکه داری بهم کمک میکنی تو دوست اربابی اره؟
✓: من و کوک مثل یه دوستیم اما من برادر ناتنیشم
+: پس برای همینه بهت میگن ارباب زاده
✓: اره
+: چرا کمکم میکنی هوم
✓: نمیتونم ببینم یه دختر بی گناه داره تاوان کارای بد پدرشو پس میده تو که گناهی نداری پدرت مقصره باید از اون انتقام بگیره اما کوک با استفاده از تو میخواد ازش انتقام بگیره اما خب تو، توی این ماجرا بی گناهی
+: اوهوم
✓: یه چند روز دیگه از کره میریم اگر هم کارای پرواز زودتر اماده شد زودتر میریم
+: توهم مافیایی؟
✓: من دست راست کوکم
۱.۱k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.