توهمانی که دلم لک زده لبخندش را

توهمانی که دلم لک زده لبخندش را
اوکه هرگز نتوان یافت همانندش را
دیدگاه ها (۲)

دل بریدم‌ تا نبینم‌ دوست‌ با من دشمن‌ استدل بریدن، گاه تنها ...

از خود خبرم نیست شب و روز ولیکندارم خبر از تو که ز من بی خبر...

وقتی یادم میاد تابستون داره تموم میشه ، و من هیچ‌کاری نکردم ...

گریه نکردم ولی ساعت ها فکر کردم که چرا.

تو همانی که دلم لک زده لبخندش رااو که هرگز نتوان یافت همانند...

دلم لک زده واسه یه خیال راحت....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط