آتشت سرد است و یخبندان تنم

آتشت سرد است و یخبندان تنم

دوزخی می‌خواهد از عصیان، تنم

 سر کشم؛ افسار می‌خواهم چه‌کار؟

خاک‌ باش و پنجه‌ی طوفان، تنم

دامنم را نذر بستر کرده‌ام

سفره‌ی بی‌تابی‌ات را نان، تنم

سنگی و هی می‌خراشد سال‌هاست

 سنگ را با چنگ یا دندان، تنم

سال‌ها از صخره‌ات سَرخورده‌ام 

سال‌ها از صخره‌ات ویران، تنم

با تو صرف نیستن شد هستِ من 

درد دارد؛ دردِ بی‌درمان، تنم...

💙💫
دیدگاه ها (۰)

و مننیمی زن‌ام نیمی بادکه هر شبتمامِ کوچه‌های شهر رابه در و ...

خواستم در اوج تنهایی بمیرم نشدخواستم هر شب در آغوشش بگیرم نش...

راه امشب میبرد سویت مرا میکشد در بند به گیسویت مراگاه لیلا گ...

حال ما خوب است خوب...شبیهِ تمامِ بغض‌هایی که هنگام واکسن زدن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط