میدونستم مُردم...
میدونستم مُردم!
فرشته نگاهی بهم کرد و گفت:
باید یه خلاصه از طرز رفتارت با بقیه بهم بدی!
منتظرم!
شروعکردم:
من همیشه برای دیگران کسی بودم که خودم ارزوی داشتن یکی از اونارو تو خیالم پرورش میدادم!
وقتی ینفر تو گروهی پیام میداد و جوابی نمیگرفت،حتی اگه نمیدونستم میگفتم نمیدونم!
وقتی پیشم میومدن و از زندگی ناله میکردن واسه شاخ جلوه دادن خودم تظاهر به بی تفاوتی نمیکردم!
وقتی تو یه جمع شلوغ میخواستن حرف بزنن و کسی بهشون توجه نمیکرد،من همونی بودم که میگفتم:خب؟داشتی میگفتی!
روز تولدشون یادم میموند،و انقدری بهشون تبریک میگفتم تا عصبانی بشن و بعد غش غش با هم بخندیم!
نمیزاشتم احساس کنن کسی دوسشون نداره،میتونستم ساعتها باهاشون بحث کنم تا بگم تو اون ادم بی لیاقت و تنهایی که فکر میکنی نیستی!
وقتی میدیدم به یه گوشه زل زدن و از همه دوری میکنن،بدون هیچ حرفی بغلشون میکردم!
گفت:نیازی نیست ادامه بدی!
برو بهشت:)
فرشته نگاهی بهم کرد و گفت:
باید یه خلاصه از طرز رفتارت با بقیه بهم بدی!
منتظرم!
شروعکردم:
من همیشه برای دیگران کسی بودم که خودم ارزوی داشتن یکی از اونارو تو خیالم پرورش میدادم!
وقتی ینفر تو گروهی پیام میداد و جوابی نمیگرفت،حتی اگه نمیدونستم میگفتم نمیدونم!
وقتی پیشم میومدن و از زندگی ناله میکردن واسه شاخ جلوه دادن خودم تظاهر به بی تفاوتی نمیکردم!
وقتی تو یه جمع شلوغ میخواستن حرف بزنن و کسی بهشون توجه نمیکرد،من همونی بودم که میگفتم:خب؟داشتی میگفتی!
روز تولدشون یادم میموند،و انقدری بهشون تبریک میگفتم تا عصبانی بشن و بعد غش غش با هم بخندیم!
نمیزاشتم احساس کنن کسی دوسشون نداره،میتونستم ساعتها باهاشون بحث کنم تا بگم تو اون ادم بی لیاقت و تنهایی که فکر میکنی نیستی!
وقتی میدیدم به یه گوشه زل زدن و از همه دوری میکنن،بدون هیچ حرفی بغلشون میکردم!
گفت:نیازی نیست ادامه بدی!
برو بهشت:)
۵۱.۹k
۲۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.