مرا ببخش بهارم که عاشقت گشتم

مرا ببخش بهارم ، که عاشقت گشتم
غبارِ لحظه شمارِ دقایقت گشتم

دوباره زنده شده خاطراتِ بودنِ تو
و در خیال ، همان عشقِ سابقت گشتم

و لایقِ تو نبودم ، درست ! می دانم
به این هوایم ، شاید که لایقت گشتم

برای آنکه توانی ز من گذر بکنی
به روی شانه گرفتم، و قایقت گشتم

همیشه بادِ موافق برای من بودی
کنون زمانه ی آن شد و وافقت گشتم

تو یادگارِ بهاری ، نگارِ رویایی
تو دشت عاطفه ای ، من شقایقت گشتم

آهای دختر زیبا ، بهارِ زندگی یم
بیا که آینه دارِ ، علایقت گشتم

به دل نگیر اگر در میان شعر به اشک
ببخش گفتم و بد موقع عاشقت گشتم...
دیدگاه ها (۲)

کجایی هم نشین لحظه های داغ و تبدارم ؟ببین رفتی ومن با ابرها ...

یاد آن نم نم جانانه ی پاییز بخیروعده ی آخرمان، گر چه غم انگی...

من و دیوار - و دیوار- و دیوار... نشدهیچ کس مثل من از پنجره ب...

بامنی اما نفهمیدی که تنهاتر شدمگریه کردم فکر کردی زیر باران ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط