🦋احساس کرد چقدر سخت است، دروغ پشت دروغ. دلش میخواست سینه
🦋احساس کرد چقدر سخت است، دروغ پشت دروغ. دلش میخواست سینه اش را سپر کند، سرش را مرد و مردانه بالا بگیرد و بگوید: « بله! پدرم با آخوند ها سر و سِرّی داشت، همان طور که خودم دارم.....
تقیّه، این چیزی است که آموخته بود. باید دروغ می گفت؛ دروغی که ثوابش کم از راست گفتن نبود:
🦋-پدرم آدم ساده بی سواد بود. «الف» را از « ب » تشخیص نمی داد. علت آشنایی و دوستی اش با سید، فقط همسایگی او با ما بود.
سید حرفی از مسائل سیاسی نمی زد.
پدرم آدمی نبود که از حرفش سر در بیاورد.
-تو چی؟ توهم سر در نمی آوردی؟
🦋-آن روزها من هم کوچک بودم. یک نوجوان ده_دوازده ساله. سید هم حرفی با من نمی زد؛ فقط..........
-فقط چی؟؟؟؟
-فقط گاهی در خواندن قرآن به من کمک می کرد.
-آخرین بار سید رسول را کی و کجا دیدی؟
-سالها پیش در بندر شاه، شب عاشورا بود. بدون اجازه امام جماعت مسجد رفت روی منبر و حرف های تندی زد. بعد هم از مسجد بیرون آمد و هرگز بازنگشت.
-پدرت چی؟ او ارتباط با سید نداشت؟
-نه! تصور نمی کنم بین آن ها ارتباطی باشد.
🦋-اما در مورد خودت دروغ می گویی. تو سید را از چند سال پیش دیده ای و با او هم کاسه شده ای. ما هم بعد از سال ها که ردّش را گم کرده بودیم، او را دیدم؛البته مدت ها تحت تعقیب بود تا شبکه خرابکاری اش را کشف کنیم.
درست در لحظات آخری که ما وارد عمل شدیم، او فرار کرد.
ما اسامی تک تک اعضای هیأت «محبّان» را می دانیم. تو یک بار هم در مورد رابطه با مسائل سیاسی دستگیر شده ای. می خواهم از زبان خودت بشنوم که سید کجاست؟
#معرفی_کتاب
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
تقیّه، این چیزی است که آموخته بود. باید دروغ می گفت؛ دروغی که ثوابش کم از راست گفتن نبود:
🦋-پدرم آدم ساده بی سواد بود. «الف» را از « ب » تشخیص نمی داد. علت آشنایی و دوستی اش با سید، فقط همسایگی او با ما بود.
سید حرفی از مسائل سیاسی نمی زد.
پدرم آدمی نبود که از حرفش سر در بیاورد.
-تو چی؟ توهم سر در نمی آوردی؟
🦋-آن روزها من هم کوچک بودم. یک نوجوان ده_دوازده ساله. سید هم حرفی با من نمی زد؛ فقط..........
-فقط چی؟؟؟؟
-فقط گاهی در خواندن قرآن به من کمک می کرد.
-آخرین بار سید رسول را کی و کجا دیدی؟
-سالها پیش در بندر شاه، شب عاشورا بود. بدون اجازه امام جماعت مسجد رفت روی منبر و حرف های تندی زد. بعد هم از مسجد بیرون آمد و هرگز بازنگشت.
-پدرت چی؟ او ارتباط با سید نداشت؟
-نه! تصور نمی کنم بین آن ها ارتباطی باشد.
🦋-اما در مورد خودت دروغ می گویی. تو سید را از چند سال پیش دیده ای و با او هم کاسه شده ای. ما هم بعد از سال ها که ردّش را گم کرده بودیم، او را دیدم؛البته مدت ها تحت تعقیب بود تا شبکه خرابکاری اش را کشف کنیم.
درست در لحظات آخری که ما وارد عمل شدیم، او فرار کرد.
ما اسامی تک تک اعضای هیأت «محبّان» را می دانیم. تو یک بار هم در مورد رابطه با مسائل سیاسی دستگیر شده ای. می خواهم از زبان خودت بشنوم که سید کجاست؟
#معرفی_کتاب
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
۱.۷k
۱۱ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.