بی تو از کوچه گذر کردم و مهتاب نبود
بی تو از کوچه گذر کردم و. مهتاب نبود
عکسی از روی دلارای تو در آب نبود
یادم آن روز بیامد که در آن کوچه ی عشق
بخت بدبخت من آلوده ی این خواب نبود
کوچه ی گرم و صمیمی که تو در آن بودی
بی رخت گرم تر از آخر سرداب نبود
باد در خالی آن پنجره غوغا می کرد
کاشکی دست کمش پنجره بی تاب نبود
نارون اشک من آهسته تماشا می کرد
پیچک کوچه هم از دست تو شاداب نبود
چشمه کوچه که از مهر تو در جوشش بود
بی تو خشکید و دگر جز خود مرداب نبود
کوچه شعری به من انگار که الهام نکرد
در هوایش اثری از غزل ناب نبود
عکسی از روی دلارای تو در آب نبود
یادم آن روز بیامد که در آن کوچه ی عشق
بخت بدبخت من آلوده ی این خواب نبود
کوچه ی گرم و صمیمی که تو در آن بودی
بی رخت گرم تر از آخر سرداب نبود
باد در خالی آن پنجره غوغا می کرد
کاشکی دست کمش پنجره بی تاب نبود
نارون اشک من آهسته تماشا می کرد
پیچک کوچه هم از دست تو شاداب نبود
چشمه کوچه که از مهر تو در جوشش بود
بی تو خشکید و دگر جز خود مرداب نبود
کوچه شعری به من انگار که الهام نکرد
در هوایش اثری از غزل ناب نبود
- ۱.۱k
- ۳۱ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط