چشم وا کردم و دیدم خبر از رویا نیست

چشم وا کردم و دیدم خبر از رویا نیست
هیچ کس این همه اندازه ی من تنها نیست

بی تو این خانه چه سلول بزرگی شده است
که دگر روشنی از پنجره اش پیدا نیست

مرگ؛ آن قسمت دوری که به ما نزدیک است
عشق؛ این فرصت نزدیک که دور از ما نیست

چشم در چشم من انداخته ای می دانی
چهره ای مثل تو در آینه ها زیبا نیست

هیچ دیوانه ای آن قدر که من هستم نیست
چون که اینگونه شبیه تو کسی شیدا نیست

مردم سر به هوا را چه به روشن بینی!؟
ماه را روی زمین دیده ام آن بالا نیست
دیدگاه ها (۳)

حلقه ای تو خالی ام آیا نگینم می شوی؟می شوی پشت و پناهم مه جب...

نَفَسم بگو کجایی " که ستاره ی سهیلی ...من و میل اینچنینی !!...

ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﻫﺎﯼﭘُﺮ ﮐﺎﺑﻮﺳﻢ ﺑﮕﯿﺮ!!!ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ...

بی تو از کوچه گذر کردم و. مهتاب نبودعکسی از روی دلارای تو د...

شاعر یزدان رستمی اصل

شاعر یزدان رستمی اصل

شاعر یزدان رستمی اصل

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط