پارت
پارت 1
-هیچی نخوردییییی
بی توجه به حرف مادرش درو کوبید وبیرون رفت...تقریبا رو موتورش پرید وگازشو گرفت و اینبار صدای پدرش که باغچه ی دوست داشتنیش رو که آبیاری میکرد بلند شد
- آرومتر برووووو
ولی پسرش رفته بود...سری به نشانه تاسف تکون داد و به همسر زیباش که دست به سینه توی چهار چوب در ایستاده بود نگاه میکرد.
- هانسونگ چرا جلو شو نگرفتی(پدر کوک)
- تانیا خودت که پسرتو میشناسی...ولی اگه ایندفعه هم ریاضیو پاس نشه تنبیه میشه (تانیا مامی کوک)
دقایقی بعد ویو دانشگاه☆☆☆
باشنیدن صدای موتور آشنایی سر همه ی دخترای دانشگاه به اون سمت بر گشت...مثل همیشه با چهره ی مغروری از رو موتورش بلند شدو یه دستشو تو جیبش گذاشت و اون یه دستشو لایه موهای مشکی خوش حالتش کشید .
با پس گردنی ای که خورد از اون فضای دلربایی در اومدو با عصبانیت سر کسی که زده بودش یورش برد.
- چطور جرعت کردی همچین کاری کنی ؟ (باعصبانیت وداد)
- دیدم سیس گرفتی گفتم برینم بهش.
یه مشت نثار صورت جذاب توماس کرد و مشت مقابلی در ازای خورد ...
خوابم میاد
ادامشو فردا مینویسم و همچنین زیاد برای جبران.
شب خوش🥱😴
-هیچی نخوردییییی
بی توجه به حرف مادرش درو کوبید وبیرون رفت...تقریبا رو موتورش پرید وگازشو گرفت و اینبار صدای پدرش که باغچه ی دوست داشتنیش رو که آبیاری میکرد بلند شد
- آرومتر برووووو
ولی پسرش رفته بود...سری به نشانه تاسف تکون داد و به همسر زیباش که دست به سینه توی چهار چوب در ایستاده بود نگاه میکرد.
- هانسونگ چرا جلو شو نگرفتی(پدر کوک)
- تانیا خودت که پسرتو میشناسی...ولی اگه ایندفعه هم ریاضیو پاس نشه تنبیه میشه (تانیا مامی کوک)
دقایقی بعد ویو دانشگاه☆☆☆
باشنیدن صدای موتور آشنایی سر همه ی دخترای دانشگاه به اون سمت بر گشت...مثل همیشه با چهره ی مغروری از رو موتورش بلند شدو یه دستشو تو جیبش گذاشت و اون یه دستشو لایه موهای مشکی خوش حالتش کشید .
با پس گردنی ای که خورد از اون فضای دلربایی در اومدو با عصبانیت سر کسی که زده بودش یورش برد.
- چطور جرعت کردی همچین کاری کنی ؟ (باعصبانیت وداد)
- دیدم سیس گرفتی گفتم برینم بهش.
یه مشت نثار صورت جذاب توماس کرد و مشت مقابلی در ازای خورد ...
خوابم میاد
ادامشو فردا مینویسم و همچنین زیاد برای جبران.
شب خوش🥱😴
- ۴۴۵
- ۳۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط