تک پارتی از تهیونگ
خب راستش این اولین باریه ک فیک مینویسم
من ا/ت هستم و 23 سالمه و تقریبا 5 سالی میشه ک ارمیم بایسم تهیونگه
من ایرانیم و یه رگم هم کره ایه
ما به خاطر مادرم تو ایران زندگی میکنیم پس زیاد شناختی از کره ندارم
مامانم ایرانیه و پدرم کره ای
امروز با دگستام رفتیم بیروم
(علامت ا/ت&. علامت دوستش درسا$)
&وایییی درسا دیدی اینجا نوشته ک تا 1 هفته دیگه کنسرت بی تی اسه
$خب ک چی چ کنم
&(توضیح درباره درسا من و درسا از بچگی باهم دوست بودیم و اونم تقریبا ارمیه)
&خب میای بریم کنسرتشون لطفا اگر تو بیای مامان و بابام میزارن من هم بیام بطفا🥺🥺
$باشه بابا
&یسس هورااااا پس شب به خانواده هامون میگیم و باهم میریم فردا برای بلیط
$اوک
فردا
&با خانواده صحبت کردم اولش مخالفت کردن ولی بعدش ب خاطر درسا قبول کردن ک برم ما رفتیم بلیط گرفتیم و کارامون رو کردیم پرش زمانی تا زیاد خستتون نکنم
پرش زمانی به کره
منو درسا از فرودگاه اومدیم بیرون و به سمت هتل رفتیم
&دری بیا بریم بیرون
$باشه کجا میخوای بری اصلا
&چمیدونمم ولی خب بریم شهر بازی تازه کره ای هم ک بلدم پس اتفاقی نمیفته 🥺
$اه مظلوم نشو باشه بریم
&حیحی
رفتیم شهر بازی داشتم بازی میکردم ک خوردم به ینفر سرم اوردم بالا ی مرد با کت قهوهای بود نشناختمش ولی چهرش اشنا بود من بیخیال گفتم ببخشید و رفتم
اندر ذهن ان مرد خوشگل(تهیونگ) علامتش#
#امروز با کوک و جیمین رفتیم شهر بازی کوک و جیمین رفتن بستنی بخرن من نرفتم منتظر بودم داشتم قدم میزدم ک خوردم به ی دختره وقتی دیدمش تو شک بودم چنگده خوشکلهههههه
به خودم اومدم دیدم رفته 🥺😢
ناراحت شدم ولی یه حسی گفت باز میبینمش
نویسنده
1 هفته گذشت و تهیونگ هر شب با فکر ا/ت میخوابید
روز کنسرت
از زبان ا/ت
امروز روز کنسرت بود منو درسا کلی خرید کرده بودیم دیروز چندتا لباس و ارمی بمب و اینا خریدیم امروز رفتیم کنسرت عجب چ صفیهه😐
$ا/ت کجای دختر
&چ.. چیزه هیچ جا همینجام
$😐😐
&اوفف بالاخره نوبت ما شد ما ردیف اول بودیم
بعد از ساعت ها بی تی اس به روی صحنه اومد
و قتی تهیونگ رو دیدم فقط جیغ زدم همراه همه اهنگاشون خوندم و هر بار هم تهیونگ ی نگاهی به من مینداخت من غششش
تهیونگ ویو
#رفتیم رو صحنه داشتم ارمی هارو نیگاه میکردم ک
وات اون.. اون همون دخترس چینگده کیوت شده بود قاداااا
همش نگاهم روش بود
اون هی جیغ میزد من نگران حنجرش بود
اخر کنسرت بود همه داشتن میرفتن ک یهو ا/ت رو دیدم صداش کردم
هعی خانوم
(من میگم ا/ت تهیونگ نمیدونه😂
ک اون ا/ته)
ا/ت ویو
کنسرت تموم شد داشتیم میرفتیم ک یهو یکی صدام زد برگشتم دیدم تهیونگه&ب.. بل... بله
#ببخشید اسمتون چیه
&ا.. ا/ت. هستم
#خوشبختم اینو بگیر خیلی جیغ زدی
&م.. مر... مرسی
(بطری اب داد دوزتان)
وای دستمممم
(2 روز بعد)
ا/ت
&از اونروز 2 روز میگذره من وقتی اب رو خوردم فهمیدم تهیونگ زیر اون بطری ی کاغذ گذاشته وقتی برش داشتم چشمام از حدقه زد بیرون اون.. اون شمارش بود
و پایینش نوشته بود بهم پیام بده
و نوشته بود
ا/ت من خب راستش اون روز ک دیدمت ازت خوشم اومد
فک کردم کدوم روز اخه
پارک اون... اون ته ته بود
من به ته گفتم نمیتونیم باهم باشیم چون من ایرانیم و باید برم ایران
5 ماه بعد
ما اومدیم ایران و هروز ته زنگم میزد
امروز زنگم زد و گفت ک بیام.... ت1ور نمیایید
دیدم ته اومده ایران پرهایم
اخ دستم
خلاصه میکنم
تهیونگ و ا/ت رل زدن و خوب بودن تا اینکه 2 ماه بعد ته از ا/ت خاستگاری کرد ا/ت جواب مثبت داد و با خانوادش هماهنگ کرد اونا هم قبول کردن و ازدواج کردن وبعد از 1 سال صاحبه 2 فرزند شدن و ب خوبی و خوشی زندگی کردن
درسا هم کلا یادم رفت ولی اون همیشه با ا/ت بود
بای دگزتان لطفا همایت کنید چون اگلین باره فیک مینویستم🥺
من ا/ت هستم و 23 سالمه و تقریبا 5 سالی میشه ک ارمیم بایسم تهیونگه
من ایرانیم و یه رگم هم کره ایه
ما به خاطر مادرم تو ایران زندگی میکنیم پس زیاد شناختی از کره ندارم
مامانم ایرانیه و پدرم کره ای
امروز با دگستام رفتیم بیروم
(علامت ا/ت&. علامت دوستش درسا$)
&وایییی درسا دیدی اینجا نوشته ک تا 1 هفته دیگه کنسرت بی تی اسه
$خب ک چی چ کنم
&(توضیح درباره درسا من و درسا از بچگی باهم دوست بودیم و اونم تقریبا ارمیه)
&خب میای بریم کنسرتشون لطفا اگر تو بیای مامان و بابام میزارن من هم بیام بطفا🥺🥺
$باشه بابا
&یسس هورااااا پس شب به خانواده هامون میگیم و باهم میریم فردا برای بلیط
$اوک
فردا
&با خانواده صحبت کردم اولش مخالفت کردن ولی بعدش ب خاطر درسا قبول کردن ک برم ما رفتیم بلیط گرفتیم و کارامون رو کردیم پرش زمانی تا زیاد خستتون نکنم
پرش زمانی به کره
منو درسا از فرودگاه اومدیم بیرون و به سمت هتل رفتیم
&دری بیا بریم بیرون
$باشه کجا میخوای بری اصلا
&چمیدونمم ولی خب بریم شهر بازی تازه کره ای هم ک بلدم پس اتفاقی نمیفته 🥺
$اه مظلوم نشو باشه بریم
&حیحی
رفتیم شهر بازی داشتم بازی میکردم ک خوردم به ینفر سرم اوردم بالا ی مرد با کت قهوهای بود نشناختمش ولی چهرش اشنا بود من بیخیال گفتم ببخشید و رفتم
اندر ذهن ان مرد خوشگل(تهیونگ) علامتش#
#امروز با کوک و جیمین رفتیم شهر بازی کوک و جیمین رفتن بستنی بخرن من نرفتم منتظر بودم داشتم قدم میزدم ک خوردم به ی دختره وقتی دیدمش تو شک بودم چنگده خوشکلهههههه
به خودم اومدم دیدم رفته 🥺😢
ناراحت شدم ولی یه حسی گفت باز میبینمش
نویسنده
1 هفته گذشت و تهیونگ هر شب با فکر ا/ت میخوابید
روز کنسرت
از زبان ا/ت
امروز روز کنسرت بود منو درسا کلی خرید کرده بودیم دیروز چندتا لباس و ارمی بمب و اینا خریدیم امروز رفتیم کنسرت عجب چ صفیهه😐
$ا/ت کجای دختر
&چ.. چیزه هیچ جا همینجام
$😐😐
&اوفف بالاخره نوبت ما شد ما ردیف اول بودیم
بعد از ساعت ها بی تی اس به روی صحنه اومد
و قتی تهیونگ رو دیدم فقط جیغ زدم همراه همه اهنگاشون خوندم و هر بار هم تهیونگ ی نگاهی به من مینداخت من غششش
تهیونگ ویو
#رفتیم رو صحنه داشتم ارمی هارو نیگاه میکردم ک
وات اون.. اون همون دخترس چینگده کیوت شده بود قاداااا
همش نگاهم روش بود
اون هی جیغ میزد من نگران حنجرش بود
اخر کنسرت بود همه داشتن میرفتن ک یهو ا/ت رو دیدم صداش کردم
هعی خانوم
(من میگم ا/ت تهیونگ نمیدونه😂
ک اون ا/ته)
ا/ت ویو
کنسرت تموم شد داشتیم میرفتیم ک یهو یکی صدام زد برگشتم دیدم تهیونگه&ب.. بل... بله
#ببخشید اسمتون چیه
&ا.. ا/ت. هستم
#خوشبختم اینو بگیر خیلی جیغ زدی
&م.. مر... مرسی
(بطری اب داد دوزتان)
وای دستمممم
(2 روز بعد)
ا/ت
&از اونروز 2 روز میگذره من وقتی اب رو خوردم فهمیدم تهیونگ زیر اون بطری ی کاغذ گذاشته وقتی برش داشتم چشمام از حدقه زد بیرون اون.. اون شمارش بود
و پایینش نوشته بود بهم پیام بده
و نوشته بود
ا/ت من خب راستش اون روز ک دیدمت ازت خوشم اومد
فک کردم کدوم روز اخه
پارک اون... اون ته ته بود
من به ته گفتم نمیتونیم باهم باشیم چون من ایرانیم و باید برم ایران
5 ماه بعد
ما اومدیم ایران و هروز ته زنگم میزد
امروز زنگم زد و گفت ک بیام.... ت1ور نمیایید
دیدم ته اومده ایران پرهایم
اخ دستم
خلاصه میکنم
تهیونگ و ا/ت رل زدن و خوب بودن تا اینکه 2 ماه بعد ته از ا/ت خاستگاری کرد ا/ت جواب مثبت داد و با خانوادش هماهنگ کرد اونا هم قبول کردن و ازدواج کردن وبعد از 1 سال صاحبه 2 فرزند شدن و ب خوبی و خوشی زندگی کردن
درسا هم کلا یادم رفت ولی اون همیشه با ا/ت بود
بای دگزتان لطفا همایت کنید چون اگلین باره فیک مینویستم🥺
۱۳۰.۶k
۱۵ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.