پارت 10
از دید ا/ت:
نمیدونم چرا قضیه این دختره که جیمین و تهیونگ و جونگ کوک روش کراش بودن حالمو بد کرده بود نمیدونم چرا همش بهش حسودی میکردم پسرا داشتن حرف میزدن گفتن که بریم منم قبل رفتن رفتم دستشویی که یه ابی به صورتم بزنم وقتی از دستشویی اومدم بیرون دیدم یکی دستمو کشید چسبوندم به دیوار که دیدم جیمین بود پشمام ریخته بود عصبی بنظر میرسید ولی حتی توی اون حالتم جذاب و کیوت بود.
ا/ت:جیمین چیکار میکنی؟چیزی شده؟
جیمین:که اینطور خانم پارک
ا/ت:چی شده
جیمین:مگه ما باهم رفیق فرا صمیمی نبودیممم
ا/ت:خب اره
جیمین:خب چرا به من نگفتی؟
ا/ت:چیو
جیمین:که یه پسریو دوست داری
ا/ت:.........
جیمین:چرا حرف نمیزنی
ا/ت:تو خودتم بهم نگفتی
جیمین:چیو*خودشو زد به کوچه علی چپ
ا/ت:که یه دختریو دوست داری تازه فقط تو نه تهیونگ و کوکم روش کراشن
جیمین:خب بهتره این بجثو تموم کنیم چون نه من سود میبرم نه تو الان مساوی شدیم
ا/ت:اره موافقم
*جدا جدا رفتیم بیرون که کسی بهمون شک نکنه رفتیم سوار ماشین شدیم من هی نگاه های سنگیم روی خودم حس میکردم برگشتم دیدم که تهیونگ و کوک و جیمین بد نگاهم میکنن اهمیت ندادم رسیدیم خونه هرکی رفت اتاق خودش که لباساشو عوض کنه من رفتم یه دوش گرفتم لباس های خونگیمو پوشیدم که دیدم گشنمه یادم افتاد واسه خودم چند تا نوتلا خریدم رفتم پایین که نوتلا هارو بخورم....
از دید تهیونگ:
رسیدیم خونه لباسامو عوض کردم یکم با یونتان بازی کردم دیدم گشنمه رفتم توی اشپزخونه دیدم چند تا نوتلا اونجاست فهمیدم برای ا/ت با خودم گفتم یکمو بخورم که عصبانی نمیشه برداشتم بخورم که یکی پشت گوشم جیغ زد
ا/ت:*جیغغغغغغ
تهیونگ:عااااااااییییی گوشم
ا/ت:یاااا اون نوتلا منه بدش به من
تهیونگ:نمیدم ی عالمه دیگه اونجاست برو بخور
ا/ت:نه من اینو میخوان بدش*داد
*تهیونگ دستشو برد بالای سرش چون قدش بلند بود اصن دستت بهش نمیرسید خب معلومه اون 179 قدشه و تو165
ا/ت:تهیونگ بده دیگه*با بغض
تهیونگ:باشه باشه گریه نکن
*در نوتلا و باز کردیم میخواستیم بخوریم که جیمین و کوک اومدن
کوک:چتونه صداتون کله خونرو پیچیده
ا/ت:تهیونگ نوتلا منو نمیداد
جیمین:اوه اوه نقطه ضعفت
تهیونگ:ندیدین چه سلیطه بازی دراورد*با خنده
ا/ت:سلیطه خودتی
تهیونگ:مگه به زن و دختر نمیگن
ا/ت:فرقی نداره تویی
جیمین:منم نوتلا میخوام
کوک:منم کنار شیر موزم میخورم
ا/ت:شما که امشب همه نوتلا ها من وخوردین عوففففف باشه بیاین بخورین
*نشستیم خوردیم رفیم اتاقامون خوابیدیم من که چون گرمم بود در بالکن اتاقمو باز گذاشتم که خنکم شه بعد هم خوابیدم
از دید جیمین:
به اطر حرفای امشب خیلی ذهنم درگیر ا/ت بود که عاشق چه پسری شده یعنی اون پسر کیه واااای کلافه شدم بهتره برم توی بالکن یکم هوا بخورم .رفتم توی بالکن که دیدم ا/ت درشو باز گذاشته خیلی یواش رفتم توی اتاقش که دیدم خیلی ناز و کیوت خوابیده ازش عکس گرفتمو یواش خندیدم وااای اخه یه نفر چقد میتونه جذاب و کیوت باشه .طاقت نیاوردم رفتم اروم پیشش خوابیدم که نفهمه
*صبح فردا
از دید ا/ت:
بیدار شدم چشامو که باز کردم دیدم جیمین جلومه اول میخواستم از ترس جیغغ بزنم ولی دیدم خیلی کیوت خوابیده کاریش نداشتم که دیدم خودش بیدار شد خودمو زدم به خواب
............
ادامه داره:)
نمیدونم چرا قضیه این دختره که جیمین و تهیونگ و جونگ کوک روش کراش بودن حالمو بد کرده بود نمیدونم چرا همش بهش حسودی میکردم پسرا داشتن حرف میزدن گفتن که بریم منم قبل رفتن رفتم دستشویی که یه ابی به صورتم بزنم وقتی از دستشویی اومدم بیرون دیدم یکی دستمو کشید چسبوندم به دیوار که دیدم جیمین بود پشمام ریخته بود عصبی بنظر میرسید ولی حتی توی اون حالتم جذاب و کیوت بود.
ا/ت:جیمین چیکار میکنی؟چیزی شده؟
جیمین:که اینطور خانم پارک
ا/ت:چی شده
جیمین:مگه ما باهم رفیق فرا صمیمی نبودیممم
ا/ت:خب اره
جیمین:خب چرا به من نگفتی؟
ا/ت:چیو
جیمین:که یه پسریو دوست داری
ا/ت:.........
جیمین:چرا حرف نمیزنی
ا/ت:تو خودتم بهم نگفتی
جیمین:چیو*خودشو زد به کوچه علی چپ
ا/ت:که یه دختریو دوست داری تازه فقط تو نه تهیونگ و کوکم روش کراشن
جیمین:خب بهتره این بجثو تموم کنیم چون نه من سود میبرم نه تو الان مساوی شدیم
ا/ت:اره موافقم
*جدا جدا رفتیم بیرون که کسی بهمون شک نکنه رفتیم سوار ماشین شدیم من هی نگاه های سنگیم روی خودم حس میکردم برگشتم دیدم که تهیونگ و کوک و جیمین بد نگاهم میکنن اهمیت ندادم رسیدیم خونه هرکی رفت اتاق خودش که لباساشو عوض کنه من رفتم یه دوش گرفتم لباس های خونگیمو پوشیدم که دیدم گشنمه یادم افتاد واسه خودم چند تا نوتلا خریدم رفتم پایین که نوتلا هارو بخورم....
از دید تهیونگ:
رسیدیم خونه لباسامو عوض کردم یکم با یونتان بازی کردم دیدم گشنمه رفتم توی اشپزخونه دیدم چند تا نوتلا اونجاست فهمیدم برای ا/ت با خودم گفتم یکمو بخورم که عصبانی نمیشه برداشتم بخورم که یکی پشت گوشم جیغ زد
ا/ت:*جیغغغغغغ
تهیونگ:عااااااااییییی گوشم
ا/ت:یاااا اون نوتلا منه بدش به من
تهیونگ:نمیدم ی عالمه دیگه اونجاست برو بخور
ا/ت:نه من اینو میخوان بدش*داد
*تهیونگ دستشو برد بالای سرش چون قدش بلند بود اصن دستت بهش نمیرسید خب معلومه اون 179 قدشه و تو165
ا/ت:تهیونگ بده دیگه*با بغض
تهیونگ:باشه باشه گریه نکن
*در نوتلا و باز کردیم میخواستیم بخوریم که جیمین و کوک اومدن
کوک:چتونه صداتون کله خونرو پیچیده
ا/ت:تهیونگ نوتلا منو نمیداد
جیمین:اوه اوه نقطه ضعفت
تهیونگ:ندیدین چه سلیطه بازی دراورد*با خنده
ا/ت:سلیطه خودتی
تهیونگ:مگه به زن و دختر نمیگن
ا/ت:فرقی نداره تویی
جیمین:منم نوتلا میخوام
کوک:منم کنار شیر موزم میخورم
ا/ت:شما که امشب همه نوتلا ها من وخوردین عوففففف باشه بیاین بخورین
*نشستیم خوردیم رفیم اتاقامون خوابیدیم من که چون گرمم بود در بالکن اتاقمو باز گذاشتم که خنکم شه بعد هم خوابیدم
از دید جیمین:
به اطر حرفای امشب خیلی ذهنم درگیر ا/ت بود که عاشق چه پسری شده یعنی اون پسر کیه واااای کلافه شدم بهتره برم توی بالکن یکم هوا بخورم .رفتم توی بالکن که دیدم ا/ت درشو باز گذاشته خیلی یواش رفتم توی اتاقش که دیدم خیلی ناز و کیوت خوابیده ازش عکس گرفتمو یواش خندیدم وااای اخه یه نفر چقد میتونه جذاب و کیوت باشه .طاقت نیاوردم رفتم اروم پیشش خوابیدم که نفهمه
*صبح فردا
از دید ا/ت:
بیدار شدم چشامو که باز کردم دیدم جیمین جلومه اول میخواستم از ترس جیغغ بزنم ولی دیدم خیلی کیوت خوابیده کاریش نداشتم که دیدم خودش بیدار شد خودمو زدم به خواب
............
ادامه داره:)
۱۹.۳k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.