پسر کوچولوی من

پسر کوچولوی من
پارت : ۷

که دیدم همه وسط خیابون یجامع شدن...

از مردم رد شدم که دیدم کوکه سریع دوییدم سمتش زانو زدم کنارش نشستم

ته : کوک...کوک بیدار شو چشماتو وا کن ( نگران و گریه )

کوک : ...

ته : به چی نگاه میکنین ؟ امبولانس خبر کنین ( دادو گریه )
ته : کوک یکم دیگه دووم بیار خب ؟ ( گریه و اروم )
ته : همش تقصیر منه... ببخشید ( گریه و اروم )

فلش بک به ی ساعت قبل :
ویو کوک :

دوست دختر داشت
فقط ازم سو استفاده کرد

همینجوری داشتم راه میرفتم و فکر میکردم حواسم اصلا نبود دارم کجا میرم که یهو صدای بوقی شندیدم سرمو بالا اوردمو سیاهی...

فقط صدا میشنیدم...نمیتونستم بلند شم
صدا ته میومد
ته : همش تقصیره منه ... ببخشید ( گریه )
ته : بخدا دوست دارم...عاشقتم ( گریه اروم )
سرش رو سینم بود
کوک : ت...ته
ویو ته :

سریع بلند شدم

ته : کوک ؟ کوک صدامو میشنوی ؟ ( خوشحالو گریه ) ( بچه احساساتش باهم قاطی شد )
امبولانس اومد و منم با کوک رفتم...
فلش بک به ی دوساعت بعد :

هوففففف کی میای بیرون کوک
همینجوری کلافه داشتم تو راهرو بیمارستان راه میرفتم که کوک اومد بیرون...
رنگ صورتش پریده بود و لباساش خونی بود
کلی زخم رو بدنش بود
فداتشم بخدا کسی که با ماشین بهت زدرو پیدا میکنم...
دیدگاه ها (۱۴)

پسر کوچولوی من پارت : ۸ویو ته : بردنش تو ی اتاق رفتم داخل کن...

پسر کوچولوی من پارت : ۹ویو ته :چند روز از تصادف کوک میگذره و...

پسر کوچولوی منپارت : ۶ سوجین : واووووواز رو پای تهیونگ پریدم...

پسر کوچولوی من پارت : 5 ته : هی مگه ک...( که یهو دختررو میبی...

پسر کوچولوی من پارت ۴که یهو در صدا خورد...ویو ته : سریع پاشد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط