پارسالبرای اولین بارخواستمپیامای گروه خانوادگیوهمینج

پارسال،برایِ اولین بارخواستم‌‌پیامایِ گروه خانوادگیوهمینجوری‌سین‌نکنمُ اتفاقی،اون متن طومارِمقاله‌طور که یه‌بزرگوارِ معروفی نوشته بودوشروع کردم به خوندن
داخلش میگفت ازجداشدنِ روحُ آرشیو اطلاعات‌زندگی بعد مرگِ جسم، مرورِ تمامیِ خاطرات،با مرور تمامِ وابستگیها ازجمله فراموش شده هام پررنگ‌میشنُ دوباره خودنمایی میکنن، این وابستگی‌ها میشه کشش روح به سمت پایینُ مثل وزنه‌هایِ سنگین عمل میکنن،ازون ورم نیرویِ بشارت به بالا.
روح بین‌یه‌کشش قرار میگیره
ازهمین‌جااعلام میکنم روحِ من کشش،اون کشش رو نداره،همچنین مرورُ یاداوری..
ترجیح میدم‌بدون اون یاداوریایه دردناک که دلم نمیخاد دوباره رد شن‌از جلویِ چشام روحمو بفرستم بره.
mohy,
دیدگاه ها (۱)

دردا میشن،سردردُ ادمکو میکُنَن گیجِ یه سرگیجه،ازهمونا که دنی...

منم یجور زمینمُ،یدونه‌ماه‌بیشترندارم، اینکه میگم یجور زمینم،...

+منُ‌این شبایِ‌تاریک کوچه‌‌پس‌کوچه‌ها و آدماش خسته‌شدن از بس...

تبِ سرد،نشست رو تنِ سرد،تنِ سرد رو نیمکت سردآسایشگاهِ آدمایِ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط