The hostage s2 p4
The hostage s2 p4
«جین هو»
تنها چیزی که شنیده میشد صدای هق هق های مین یانگ بود و. جو اتاق خیلی سنگین شده بود . جونگ کوک چند دقیقه ی پیش رفت؛بالاخره یه خودم اجازه دادم و بهش گفتم :من معذرت میخوام ، میشه لطفاً آبمیوه ات رو بخوری ؟ سری تکون داد و شروع کرد به خوردن.
همون موقعه صدای در زدن اومد ، گفتم : بیا داخل . پرستار اومد داخل
_یک بسته ی پستی برای کیم مین یانگ از طرف .... کیم سوهو .
جعبه رو گرفتم و رو به مین یانگ گفتم:
_مطمعنی میخوای بازش کنی؟
سری تکون داد و جعبه رو از دستم گرفت و با استرس و اضطراب آشکاری در اون جعبه رو باز کرد .
یک گردنبند ظریف خوشگل که یه قلب شکسته بود و بهش میومد یه تیکه ی دیگه داشته باشه و دوتا پاکت نامه ، یکیش کاغذش جدید و یکی دیگه کاغذش قدیمی و حالت نیمه سوخته داشت .
اول مال کیم سوهو رو باز کردیم .
«وقتی پیدات کردیم این نامه و گردنبند همراهت بود و در مورد از دست دادن حافظه هم دروغ گفتم ، سعی کن خانوادت رو پیدا کنی .»
نامه ی دوم بعضی جاهایش سوخته بود .
«مامان خواهش میکنم مراقب مین یانگ من باش . کاش اون رو همراه با دادش........نارت میزاشتم. مامان نیمه ی دوم گردن...پیش مین یانگه و تیکه ی اولش هم خود........................گه و این آخرین چیز که من فکر نکنم بتونم زند.....رون بیام و کاش نجات پیدا میکردم و بجای اون بار بغلت میکردم!
از طرف دخترت .»
هردوتامون گیج بودیم . یعنی این خانوم مامان مین یانگه و مین یانگ یه داداش هم داره .
گفتم :با توجه به لحن اون زنه انگار مرده.ولی تو یه داداش داری !
_از کجا میدونی داداش دارم؟
_یا واقعا خری یا خودتو زدی به خری؟ وقتی مینویسه داداش..... یعنی داداشش !
_اوکی ، حالا این به کنار از کجا معلوم زندست یا اگرم زندست اصلن من برای مهمم ؟
_مطمئنم ،چون اون پیش مادر بزرگته و صد در صد چرا دنبال خواهرش نگرده؟چیزی از خاطراتت یادت نیست .
_نه کیم سوهو بهم گفت که موقع بازی سرم میخوره به سنگ و بیهوش میشم
_
خب اینم از این پارت
شرط=۱۰لایک
و اسلاید دوم گردنبند
«جین هو»
تنها چیزی که شنیده میشد صدای هق هق های مین یانگ بود و. جو اتاق خیلی سنگین شده بود . جونگ کوک چند دقیقه ی پیش رفت؛بالاخره یه خودم اجازه دادم و بهش گفتم :من معذرت میخوام ، میشه لطفاً آبمیوه ات رو بخوری ؟ سری تکون داد و شروع کرد به خوردن.
همون موقعه صدای در زدن اومد ، گفتم : بیا داخل . پرستار اومد داخل
_یک بسته ی پستی برای کیم مین یانگ از طرف .... کیم سوهو .
جعبه رو گرفتم و رو به مین یانگ گفتم:
_مطمعنی میخوای بازش کنی؟
سری تکون داد و جعبه رو از دستم گرفت و با استرس و اضطراب آشکاری در اون جعبه رو باز کرد .
یک گردنبند ظریف خوشگل که یه قلب شکسته بود و بهش میومد یه تیکه ی دیگه داشته باشه و دوتا پاکت نامه ، یکیش کاغذش جدید و یکی دیگه کاغذش قدیمی و حالت نیمه سوخته داشت .
اول مال کیم سوهو رو باز کردیم .
«وقتی پیدات کردیم این نامه و گردنبند همراهت بود و در مورد از دست دادن حافظه هم دروغ گفتم ، سعی کن خانوادت رو پیدا کنی .»
نامه ی دوم بعضی جاهایش سوخته بود .
«مامان خواهش میکنم مراقب مین یانگ من باش . کاش اون رو همراه با دادش........نارت میزاشتم. مامان نیمه ی دوم گردن...پیش مین یانگه و تیکه ی اولش هم خود........................گه و این آخرین چیز که من فکر نکنم بتونم زند.....رون بیام و کاش نجات پیدا میکردم و بجای اون بار بغلت میکردم!
از طرف دخترت .»
هردوتامون گیج بودیم . یعنی این خانوم مامان مین یانگه و مین یانگ یه داداش هم داره .
گفتم :با توجه به لحن اون زنه انگار مرده.ولی تو یه داداش داری !
_از کجا میدونی داداش دارم؟
_یا واقعا خری یا خودتو زدی به خری؟ وقتی مینویسه داداش..... یعنی داداشش !
_اوکی ، حالا این به کنار از کجا معلوم زندست یا اگرم زندست اصلن من برای مهمم ؟
_مطمئنم ،چون اون پیش مادر بزرگته و صد در صد چرا دنبال خواهرش نگرده؟چیزی از خاطراتت یادت نیست .
_نه کیم سوهو بهم گفت که موقع بازی سرم میخوره به سنگ و بیهوش میشم
_
خب اینم از این پارت
شرط=۱۰لایک
و اسلاید دوم گردنبند
۵.۱k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.