پارت عشق خیالی من
پارت2... "عشق خیالی من "
_راه بین من و خونه الهام تقریبا نیم ساعت بود تو راه(دلتون نخاد جاتون میخورم😂) رفتم کافه هات چاکلت و یه قاچ کیک خیس شکلاتی سفارش دادم. گوشیم زنگ خورد
_الو
~یمان الو درد بی درمون الو
_گوشیو از گوشم فاصله دادم تا جیغای الهام کرم نکنن. تموم شد؟
~اره خالی شدم خب مگ داری جاده چالوسو میری انقد طولش میدی
_قبل از اینکه ب قول خودت جاده چالوسو رد کنم تو کرم کردی
پشت گوشی قهقهه ی الهامو میشنیدم
~خب باش بابا کی میرسی؟
_یه نیم ساعت دیگ
~باش
_بای تا های
چیزایی ک سفارش دادم رو خوردم و را افتادم تو راه اهنگای زیادی گوش دادم. بلاخره رسیدم . خداوکیلی من دیگ غلط کنم بیام خونت الهام پاهام رو انقدر رو پدال فشار دادم ک درد گرفته از فکر خودم خندم گرف
ایفون رو زدم در باز شد رفتم داخل الهام نرسیده چنان بوسم کرد ک کل لپام خیس شده بود ب زور جداش کردم
_مگ یه قرن منو ندیدی پشه جون
~اره یه هفتس نیومدی پیشم اخه
_بگردم دلت تنگ شده بود؟
~خیلیییییی حالا بیا بریم تو
رفتم داخل رو کاناپه نشستم و تی وی رو روشن کردم الهام داشت کارای خونه رو میکرد منم پاهامو رو پاهام گذاشتم و لم داده بودم
~اخه چقد تو بیشعوری نمیاد یذره کمک من کنه
_غلط میکنی میگی بیا بعدشم من مهمونم. اینو گفتم الهام پرید و عین
سگ و گربه افتادیم دنبال هم تقریبا یه ربع دنبال هم افتادیم تا اینکه خسته شدیم و افتادیم رو کاناپه ها
~ راستی راحیل شیدا و شایسته میان
_خوبه میبینمشون پس
~شب ک اومدن خبر مهممو میگم بتون
خب الان بگو چیمیشه
~ن باید همه بدونن
پایان پارت 2
_راه بین من و خونه الهام تقریبا نیم ساعت بود تو راه(دلتون نخاد جاتون میخورم😂) رفتم کافه هات چاکلت و یه قاچ کیک خیس شکلاتی سفارش دادم. گوشیم زنگ خورد
_الو
~یمان الو درد بی درمون الو
_گوشیو از گوشم فاصله دادم تا جیغای الهام کرم نکنن. تموم شد؟
~اره خالی شدم خب مگ داری جاده چالوسو میری انقد طولش میدی
_قبل از اینکه ب قول خودت جاده چالوسو رد کنم تو کرم کردی
پشت گوشی قهقهه ی الهامو میشنیدم
~خب باش بابا کی میرسی؟
_یه نیم ساعت دیگ
~باش
_بای تا های
چیزایی ک سفارش دادم رو خوردم و را افتادم تو راه اهنگای زیادی گوش دادم. بلاخره رسیدم . خداوکیلی من دیگ غلط کنم بیام خونت الهام پاهام رو انقدر رو پدال فشار دادم ک درد گرفته از فکر خودم خندم گرف
ایفون رو زدم در باز شد رفتم داخل الهام نرسیده چنان بوسم کرد ک کل لپام خیس شده بود ب زور جداش کردم
_مگ یه قرن منو ندیدی پشه جون
~اره یه هفتس نیومدی پیشم اخه
_بگردم دلت تنگ شده بود؟
~خیلیییییی حالا بیا بریم تو
رفتم داخل رو کاناپه نشستم و تی وی رو روشن کردم الهام داشت کارای خونه رو میکرد منم پاهامو رو پاهام گذاشتم و لم داده بودم
~اخه چقد تو بیشعوری نمیاد یذره کمک من کنه
_غلط میکنی میگی بیا بعدشم من مهمونم. اینو گفتم الهام پرید و عین
سگ و گربه افتادیم دنبال هم تقریبا یه ربع دنبال هم افتادیم تا اینکه خسته شدیم و افتادیم رو کاناپه ها
~ راستی راحیل شیدا و شایسته میان
_خوبه میبینمشون پس
~شب ک اومدن خبر مهممو میگم بتون
خب الان بگو چیمیشه
~ن باید همه بدونن
پایان پارت 2
- ۱.۴k
- ۲۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط