سایت آشنایی🧡✨
سایت آشنایی🧡✨
(بخش اول)
داستان از سایت شروع شد
زندگی دخترک خیلی بد بود علاقه ای به زندگی کردن نداشت، سعی میکرد به هر روشی از این دنیا بره چون براش جالب نبود برای آرامش حال و روانش به موسیقی هاش پناه میبرد
پر خلافش دختری زندگی میکرد پر از امید اگر دنیا بهش فشار میآورد سعی میکرد اونو با امید پر کنه اینش قشنگ بود ت سایتش از امید میگفت ولی برخلافش دخترک از نامیدی،
یه روز دختر قصه ما با پست هاش اون دختر تحت تاثیر قرار قرار گرفت براش سوال شد ک چرا انقد اون امید داره ازش با کمی خجالت پرسید: ت چرا انقد امید داری دختر صبر کرد تا اون جواب بده ولی انگاری دلش نمیخواست جواب بده اون روزها صبر کرد تا بالاخره اون جواب داد جوابش ت سه حروف فارسی و انگلیسی خلاصه شده بودBTS بی تی اس اولش ک شنیدم خندم گرفت گفتم اون برام چندتا ویدیو فرستاد تا باعث شد من یه کمی ازشون یاد بگیرم، ولی زندگی بازم برای من رنگ سیاه داشت
دختر شاد هیچکس قلبشو نمیشکوند و توی زندگیش پسری نبود ولی دختر غمگین پسری توی زندگیش بود ک بهش علاقه داشت سره ی موضوع از هم جدا شدن اون امیدشو از دست داده بود تا وقتی ک با دختر شاد آشنا شد تصمیم ب زندگی کردن کرد قبل رفتنش ب مدرسه همیشه ب دختر شاد پیام میداد میگفت «امروز امیدم بیشتر شده» دختر شاد خوشحال بود ک کاری کرد دختر غمگین یکم شاد باشه و هر موقع با دختر غمگین حرف میزد خوشحال بود اونا همیشه کنار هم بودن
ولی خب همه چی ک ب خواست خود آدم نمی چرخه تا ی روزی دوتا دخترا تصمیم گرفتن همدیگه رو ملاقات کنن جالب بود دختر شاد ی تیپ با نمک زده بود و دختر غمگین ی تیپ لش زده بودن همه میگفتن اینا اصلا وایبشون اصلا بهم نمیخوره ولی با وجود اینا باهم دوست بودن ، این قشنگ بود
تا اینکه دختر شاد متوجه شد ک دختر غمگین چند وقت نبود پرس جو حالش شد متوجه شد دختر غمگین بیماری قلبی داره خیلی عصبانی شد ک چرا بهش نگفته دختر وقتی از بیمارستان مرخص شد دید از طرف دختر شاد نزدیک 208 پیام داره پیام هارو باز کرد دید نوشته
کجایی نیستی امروز امید داری
دختر تعجب کرد بود ک بگه اگه میگفت بخاطر قلبم دارم میمیرم دختر شاد نابود میشد چیزی نگفت
پیام بعدی رو خوند دلم برات تنگ شده میشه همدیگه رو دوباره ببینیم
دختر گفت آخه دیگه نمیشه ولی سعی میکنم
همه پیام دختر شاد خوند آخرش نوشته
« انقد برات مهم بودم ببخشید برام ی کاری پیش اومد همه پیامتو خوندم بهش عمل میکنم » تمام 208 پیام رو با یک پیام خلاصه کرد
دختر شاد تا پیامو دید عصبانی شد گفت چرا ب من نگفتی قلبت مریضه ها مگه من رفیقت نیستم.....
(بخش اول)
داستان از سایت شروع شد
زندگی دخترک خیلی بد بود علاقه ای به زندگی کردن نداشت، سعی میکرد به هر روشی از این دنیا بره چون براش جالب نبود برای آرامش حال و روانش به موسیقی هاش پناه میبرد
پر خلافش دختری زندگی میکرد پر از امید اگر دنیا بهش فشار میآورد سعی میکرد اونو با امید پر کنه اینش قشنگ بود ت سایتش از امید میگفت ولی برخلافش دخترک از نامیدی،
یه روز دختر قصه ما با پست هاش اون دختر تحت تاثیر قرار قرار گرفت براش سوال شد ک چرا انقد اون امید داره ازش با کمی خجالت پرسید: ت چرا انقد امید داری دختر صبر کرد تا اون جواب بده ولی انگاری دلش نمیخواست جواب بده اون روزها صبر کرد تا بالاخره اون جواب داد جوابش ت سه حروف فارسی و انگلیسی خلاصه شده بودBTS بی تی اس اولش ک شنیدم خندم گرفت گفتم اون برام چندتا ویدیو فرستاد تا باعث شد من یه کمی ازشون یاد بگیرم، ولی زندگی بازم برای من رنگ سیاه داشت
دختر شاد هیچکس قلبشو نمیشکوند و توی زندگیش پسری نبود ولی دختر غمگین پسری توی زندگیش بود ک بهش علاقه داشت سره ی موضوع از هم جدا شدن اون امیدشو از دست داده بود تا وقتی ک با دختر شاد آشنا شد تصمیم ب زندگی کردن کرد قبل رفتنش ب مدرسه همیشه ب دختر شاد پیام میداد میگفت «امروز امیدم بیشتر شده» دختر شاد خوشحال بود ک کاری کرد دختر غمگین یکم شاد باشه و هر موقع با دختر غمگین حرف میزد خوشحال بود اونا همیشه کنار هم بودن
ولی خب همه چی ک ب خواست خود آدم نمی چرخه تا ی روزی دوتا دخترا تصمیم گرفتن همدیگه رو ملاقات کنن جالب بود دختر شاد ی تیپ با نمک زده بود و دختر غمگین ی تیپ لش زده بودن همه میگفتن اینا اصلا وایبشون اصلا بهم نمیخوره ولی با وجود اینا باهم دوست بودن ، این قشنگ بود
تا اینکه دختر شاد متوجه شد ک دختر غمگین چند وقت نبود پرس جو حالش شد متوجه شد دختر غمگین بیماری قلبی داره خیلی عصبانی شد ک چرا بهش نگفته دختر وقتی از بیمارستان مرخص شد دید از طرف دختر شاد نزدیک 208 پیام داره پیام هارو باز کرد دید نوشته
کجایی نیستی امروز امید داری
دختر تعجب کرد بود ک بگه اگه میگفت بخاطر قلبم دارم میمیرم دختر شاد نابود میشد چیزی نگفت
پیام بعدی رو خوند دلم برات تنگ شده میشه همدیگه رو دوباره ببینیم
دختر گفت آخه دیگه نمیشه ولی سعی میکنم
همه پیام دختر شاد خوند آخرش نوشته
« انقد برات مهم بودم ببخشید برام ی کاری پیش اومد همه پیامتو خوندم بهش عمل میکنم » تمام 208 پیام رو با یک پیام خلاصه کرد
دختر شاد تا پیامو دید عصبانی شد گفت چرا ب من نگفتی قلبت مریضه ها مگه من رفیقت نیستم.....
۱۴.۱k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.