فیک ستاره من (پارت۱)
فیک ستاره من (پارت۱)
ویو ا. ت
صبح از خواب نازنینم بلند شدم رختخوابمو مرتب کردم برنامه کلاس رو تو کیف گذاشتم رفتم دوش پنج مینی گرفتم رفتم صبحانه خوردم بعد رفتم لباس مدرسه پوشیدم(استایل سوم) کیفمو برداشتم و از رختخوابم خداحافظی کردمو رفتم سمت ماشینم سوارش شدم و رفتم سمت مدرسه
ویو جیمین
صبح از خواب بلند شدم رفتم دستشوی کرای لازم رو کردم رفتم صبحانه خوردم بعد لباس مدرسه ام رو پوشیدم (استایل دوم) وسایلمو با حرص تو کیفم ریختم و رفتم سوار ماشین شدم رفتم به سمت مدرسه یا همون دیونه خونه
ویو ا. ت
وقتی رسیدم رفتم داخل مدرسه که یونا پرید بغلم
یونا؛ سلاممممم ینووو
ا. ت: سلام عشقم جئونگ کجاست؟
همون لحضه یکی از پشت چشامو گرفت از دستای نرمش فهمیدم جئونگ
ا. ت: جئونگگگ
جئونگ: یااا از کجا فهمیدی منم
ا. ت: از دستای نرمت
یونا: بریم تو کلاس
ا. ت؛ بریمم
ویو جیمین
رسیدم به مدرسه وقتی داشتم میرفتم همه دخترا همرام میومدم یه لحضه چشمم به ا. ت خورد چرا امروز انقدر خوشگل شد نه نه نه اصلا خوشگل نشد خیلیم زشته
جیمین: تهیونگگ
تهیونگ: اهه اقای پارک بلخره امدن
جیمین: زر نزن جنگکوک کجاست؟
تهیونگ: همین درو ورا داره مخ دختره مدیر رو میزنه
جیمین: اوممم
جنگکوک امد: سلام داداش گلم
جیمین:*محکم زد تو پشت گردن جنگکوک*تو ادم نمیشی نهه باز دختر مدیرر تو چقدر هولی
جنگکوک: اییی خب قشنگه
جیمین: سه متر دماغ داره بعد میگی خوشگله واییی
تهیونگ: دادش حرص نخور پیر میشی بیا شیر موز بخور
جیمین:*نگاه ترسناک*
تهیونگ: خب نخور خودم میخورم
جیمین: واییی من از دست شما دوتا خنگ چیکار کنمممممم
جنگکوک: عه عه اوننن دختره رو نگاه* اروم*داداش من برم دستشوی
جیمین: کجا توله سگگگ هولللل
تهیونگ: ولش کن داداش
جیمین: وایییییی
*رفتن داخل کلاس *
*همه نشسته بودن که معلم امد*
معلم: بچه ها برید تو سالن وایسید مدیر کارتون داره
جیمین: ای دهن مدیر رو...
معلم: اقای پارک چیزی گفتید
جیمین: نه گفتم به به امروز خوشتیپ شدید خانم
معلم: زبون نریز بچه ها برید تو سالن
*همه رفتم تو سالن وایسادن *
یونا: مدیر با ما چیکار داره
ا. ت: نمیدونم خداکنع چیز خوبی باشه
یونا: خداکنه
مدیر امد و گفت......
میدونم بد شد
ویو ا. ت
صبح از خواب نازنینم بلند شدم رختخوابمو مرتب کردم برنامه کلاس رو تو کیف گذاشتم رفتم دوش پنج مینی گرفتم رفتم صبحانه خوردم بعد رفتم لباس مدرسه پوشیدم(استایل سوم) کیفمو برداشتم و از رختخوابم خداحافظی کردمو رفتم سمت ماشینم سوارش شدم و رفتم سمت مدرسه
ویو جیمین
صبح از خواب بلند شدم رفتم دستشوی کرای لازم رو کردم رفتم صبحانه خوردم بعد لباس مدرسه ام رو پوشیدم (استایل دوم) وسایلمو با حرص تو کیفم ریختم و رفتم سوار ماشین شدم رفتم به سمت مدرسه یا همون دیونه خونه
ویو ا. ت
وقتی رسیدم رفتم داخل مدرسه که یونا پرید بغلم
یونا؛ سلاممممم ینووو
ا. ت: سلام عشقم جئونگ کجاست؟
همون لحضه یکی از پشت چشامو گرفت از دستای نرمش فهمیدم جئونگ
ا. ت: جئونگگگ
جئونگ: یااا از کجا فهمیدی منم
ا. ت: از دستای نرمت
یونا: بریم تو کلاس
ا. ت؛ بریمم
ویو جیمین
رسیدم به مدرسه وقتی داشتم میرفتم همه دخترا همرام میومدم یه لحضه چشمم به ا. ت خورد چرا امروز انقدر خوشگل شد نه نه نه اصلا خوشگل نشد خیلیم زشته
جیمین: تهیونگگ
تهیونگ: اهه اقای پارک بلخره امدن
جیمین: زر نزن جنگکوک کجاست؟
تهیونگ: همین درو ورا داره مخ دختره مدیر رو میزنه
جیمین: اوممم
جنگکوک امد: سلام داداش گلم
جیمین:*محکم زد تو پشت گردن جنگکوک*تو ادم نمیشی نهه باز دختر مدیرر تو چقدر هولی
جنگکوک: اییی خب قشنگه
جیمین: سه متر دماغ داره بعد میگی خوشگله واییی
تهیونگ: دادش حرص نخور پیر میشی بیا شیر موز بخور
جیمین:*نگاه ترسناک*
تهیونگ: خب نخور خودم میخورم
جیمین: واییی من از دست شما دوتا خنگ چیکار کنمممممم
جنگکوک: عه عه اوننن دختره رو نگاه* اروم*داداش من برم دستشوی
جیمین: کجا توله سگگگ هولللل
تهیونگ: ولش کن داداش
جیمین: وایییییی
*رفتن داخل کلاس *
*همه نشسته بودن که معلم امد*
معلم: بچه ها برید تو سالن وایسید مدیر کارتون داره
جیمین: ای دهن مدیر رو...
معلم: اقای پارک چیزی گفتید
جیمین: نه گفتم به به امروز خوشتیپ شدید خانم
معلم: زبون نریز بچه ها برید تو سالن
*همه رفتم تو سالن وایسادن *
یونا: مدیر با ما چیکار داره
ا. ت: نمیدونم خداکنع چیز خوبی باشه
یونا: خداکنه
مدیر امد و گفت......
میدونم بد شد
۱۸.۶k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.