فیک ستاره من( پارت۲)
فیک ستاره من( پارت۲)
یونا: اره خداکنهه
مدیر امد اونجا وایساد و بلند گفت: فردا برای یک هفته میریم اردو و قراره بریم جزیره جوجو
یونا: اخخخ جوننننن
جئونگ: خوبه میریم هوا عوض میکنیم
ا. ت: اوم خوبه
جیمین: اههه اردو اونم با شما دوتا لاشی
تهیونگ: اخخ جونننن
جنگکوک: برا منم خوبه
جیمین: توله سگ من فقط اونجا ببینم با یه دختر درحال لاس زندنی یه کاری میکنم ارزو پدر شدن به دلت بمونه
جنگکوک: چشم قربان
جیمین: تهیونگ با توعم هستم
تهیونگ: چشم
*پرش به زمان فردا*
ویو ا. ت
صبح با خوشحالی بلند شدم رختخوابمو مرتب کردم وسایلمو چک کردم رفتن دوش گرفتم روتین پوستیمو انجام دادم رفتم صبحانه خوردم لباسمو پوشیدم یه تینت قرمز زدم و چمدونمو برداشتم و رفتم سمت ماشینم چمدونم تو پشت ماشین گذاشتم رفتم سوار شدم رفتم مدرسه
ویو جیمین
صبح بلند شدم یه چند تا چیز گرفتم گذاشتم تو یه چمدون کوچیک رفتم دوش گرفتم رفتم صبحانه خوردم لباس پوشیدم چمدونم رو گرفتم و سوار ماشین شدم رفتم سمت مدرسه
ویو ا. ت
رفتم تو مدرسه
یونا: یونووووو
ا. ت: سلام عشقم
جئونگ: چمدونتو بده من
ا. ت: نه خودم نگهش میدارم
یونا: خیلییی خوشحالم
ا. ت: منم خیلی خوشحالم
ویو جیمین
رفتم تو مدرسه
تهیونگ:*چمدون رو از دست جیمین گرفت*
جیمین:* جنگکوک درحال لاس زدن دید*تولهههههه سگگگگگ
جنگکوک:*سریع امد پیش جیمین*سلام داداش داشتم تکلیف میگرفتم ازش
جیمین: برا تکلیف گرفتن میگی اخخ من قربون لبات
جنگکوک: نه اشتباه شنیدی گفتم اه قربون دستت ازم تشکر کردم
جیمین: حداقل مخ یه دختر خوشگل رو بزن
اون دماغش خودش یک کیلو گوشته
جنگکوک: هوو دباره اش درست صحبت کن
جیمین: برووو گمشو بابا توله سگ هول
ویو جیمین
درباره نگام به ا. ت خوردامروز خوشگل شد نه یعنی خیلی هم زشته اهه دیگه نمیتونم تحمل کنم فک کنم یه دو سه هفته ای عاشق ا. ت شدم
تهیونگ: داداش داداشششش
جیمین هااااا چتتههه
تهیونگ: حالت خوبه
جیمین: او ار. ه
تهیونگ: شیر موز میقولی؟
جیمین: تو کتک میقولی؟
تهیونگ:*(درسکوت شیر موز خودش رو خورد)*
*جیمین امد طرف ما*
جیمین: شما چرا اندازه سه ماه وسیله گرفتین؟
ا. ت: نظر نخواستیم
یونا: ارهه برو گمشو
جئونگ: اه خیلی زشته الان بالا میارم
*میخندیم*
جیمین: ایشش فک کردی خودتون قشنگین دوکیلو کرم میزنین اخرم زشتین عملم به شماها جواب نمیده
تهیونگ: نه بابا یونا خانم قشنگه
جیمین: تو خفههههه
تهیونگ:*شیرموزشو خورد*
ا. ت:*خنده ریز*هی اقای پارک فک نکن چون محبوبی میتونی هرچی بگی
جیمین میخواست حرف بزنه که.....
بددد شدددد میدونمممممم
حمایت کنید لطفا
یونا: اره خداکنهه
مدیر امد اونجا وایساد و بلند گفت: فردا برای یک هفته میریم اردو و قراره بریم جزیره جوجو
یونا: اخخخ جوننننن
جئونگ: خوبه میریم هوا عوض میکنیم
ا. ت: اوم خوبه
جیمین: اههه اردو اونم با شما دوتا لاشی
تهیونگ: اخخ جونننن
جنگکوک: برا منم خوبه
جیمین: توله سگ من فقط اونجا ببینم با یه دختر درحال لاس زندنی یه کاری میکنم ارزو پدر شدن به دلت بمونه
جنگکوک: چشم قربان
جیمین: تهیونگ با توعم هستم
تهیونگ: چشم
*پرش به زمان فردا*
ویو ا. ت
صبح با خوشحالی بلند شدم رختخوابمو مرتب کردم وسایلمو چک کردم رفتن دوش گرفتم روتین پوستیمو انجام دادم رفتم صبحانه خوردم لباسمو پوشیدم یه تینت قرمز زدم و چمدونمو برداشتم و رفتم سمت ماشینم چمدونم تو پشت ماشین گذاشتم رفتم سوار شدم رفتم مدرسه
ویو جیمین
صبح بلند شدم یه چند تا چیز گرفتم گذاشتم تو یه چمدون کوچیک رفتم دوش گرفتم رفتم صبحانه خوردم لباس پوشیدم چمدونم رو گرفتم و سوار ماشین شدم رفتم سمت مدرسه
ویو ا. ت
رفتم تو مدرسه
یونا: یونووووو
ا. ت: سلام عشقم
جئونگ: چمدونتو بده من
ا. ت: نه خودم نگهش میدارم
یونا: خیلییی خوشحالم
ا. ت: منم خیلی خوشحالم
ویو جیمین
رفتم تو مدرسه
تهیونگ:*چمدون رو از دست جیمین گرفت*
جیمین:* جنگکوک درحال لاس زدن دید*تولهههههه سگگگگگ
جنگکوک:*سریع امد پیش جیمین*سلام داداش داشتم تکلیف میگرفتم ازش
جیمین: برا تکلیف گرفتن میگی اخخ من قربون لبات
جنگکوک: نه اشتباه شنیدی گفتم اه قربون دستت ازم تشکر کردم
جیمین: حداقل مخ یه دختر خوشگل رو بزن
اون دماغش خودش یک کیلو گوشته
جنگکوک: هوو دباره اش درست صحبت کن
جیمین: برووو گمشو بابا توله سگ هول
ویو جیمین
درباره نگام به ا. ت خوردامروز خوشگل شد نه یعنی خیلی هم زشته اهه دیگه نمیتونم تحمل کنم فک کنم یه دو سه هفته ای عاشق ا. ت شدم
تهیونگ: داداش داداشششش
جیمین هااااا چتتههه
تهیونگ: حالت خوبه
جیمین: او ار. ه
تهیونگ: شیر موز میقولی؟
جیمین: تو کتک میقولی؟
تهیونگ:*(درسکوت شیر موز خودش رو خورد)*
*جیمین امد طرف ما*
جیمین: شما چرا اندازه سه ماه وسیله گرفتین؟
ا. ت: نظر نخواستیم
یونا: ارهه برو گمشو
جئونگ: اه خیلی زشته الان بالا میارم
*میخندیم*
جیمین: ایشش فک کردی خودتون قشنگین دوکیلو کرم میزنین اخرم زشتین عملم به شماها جواب نمیده
تهیونگ: نه بابا یونا خانم قشنگه
جیمین: تو خفههههه
تهیونگ:*شیرموزشو خورد*
ا. ت:*خنده ریز*هی اقای پارک فک نکن چون محبوبی میتونی هرچی بگی
جیمین میخواست حرف بزنه که.....
بددد شدددد میدونمممممم
حمایت کنید لطفا
۹.۱k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.