فیک ستاره من(پارت3)
فیک ستاره من(پارت3)
جیمین میخواست حرف بزنه که مدیر با بلندگو گفت
مدیر: دخترا و پسرای گلم با نظم و ترتیب به سمت اتوبوس حرکت کنید و با نظم سوار شوید
همه وحشیانه وارد اتوبوس شدن
مدیر: حیوانات وحشی گفتم با نظمممم
سوار اتوبوس شدم و همه جا ها پر بود و فقط پیش جیمین یه جا بود که پاهاشو گذاشته بود
ا. ت: پاهاتو بردار
جیمین:....
ا. ت:*پاهای جیمین رو گرفت و پرت کرد اونورو نشستم*
جیمین: هووو وحشی
ا. ت:.....
جیمین: باتوعم
ا. ت: من زبون حیواناتو نمیفهمم
جیمین: سگ....
ا. ت: چرا فک میکنی چون قلدر میتونی هر گوهی بخوری
جیمین رفت حرف بزنه که مدیر گفت: بچه ها ساکت باشید و سرجاهاتون بشینید
جیمین: هوففف
ا. ت:*یه پوزخند زد و هنذفری رو گذاشت*
*داشتن میرفتن که ماشین یه تکون محکم خورد
و جیمین افتاد تو بغل ا. ت*
ا. ت: هووو چه گوهی میخوری
جیمین: به من چه ماشین تکون خورد
ا. ت: نمیخوای از بغلم بری بیرون
*جیمین یه کم سرخ شد و سریع از بغل ا. ت امد بیرون*
*بعد چند ساعت رسیدن و مدیر داشت توضیح میداد اینجا کجاست مال چه زمانی چجوری ساخته شده*
یونا: چقدررر خوشگله
ا. ت* درحال فیلم گرفتن*
جئونگ: خب تو ماشین با جیمین چسپیده بودی
یونا: اووووو
ا. ت: عااا بچههه هااا اذیتم نکنید من از اون لاشی بدم میاد
یونا: اره یونو من پاکه
جئونگ: عااا اره ا. ت خیلی ادم پاکیه خیلی
ا. ت:* میخنده*
جنگکوک: داداش دخترا رو دخترا رو
جیمین: تهیونگ من با ایننن چیکاررر کنم مننن با ایننننن حیون چیکارررر کنم
تهیونگ: داداش حرص نخور بیا شیر موز بخور
جیمین: شیر موز بخوره تو سرمممم من چههه گناهیییی کردم گیر شما دوتاا افتادمممم وایییی
داشتیم میرفتیم که پام به یه چیز گیر کرد و......
حمایتتتتت یادتتت نره
میدونم بد شد
جیمین میخواست حرف بزنه که مدیر با بلندگو گفت
مدیر: دخترا و پسرای گلم با نظم و ترتیب به سمت اتوبوس حرکت کنید و با نظم سوار شوید
همه وحشیانه وارد اتوبوس شدن
مدیر: حیوانات وحشی گفتم با نظمممم
سوار اتوبوس شدم و همه جا ها پر بود و فقط پیش جیمین یه جا بود که پاهاشو گذاشته بود
ا. ت: پاهاتو بردار
جیمین:....
ا. ت:*پاهای جیمین رو گرفت و پرت کرد اونورو نشستم*
جیمین: هووو وحشی
ا. ت:.....
جیمین: باتوعم
ا. ت: من زبون حیواناتو نمیفهمم
جیمین: سگ....
ا. ت: چرا فک میکنی چون قلدر میتونی هر گوهی بخوری
جیمین رفت حرف بزنه که مدیر گفت: بچه ها ساکت باشید و سرجاهاتون بشینید
جیمین: هوففف
ا. ت:*یه پوزخند زد و هنذفری رو گذاشت*
*داشتن میرفتن که ماشین یه تکون محکم خورد
و جیمین افتاد تو بغل ا. ت*
ا. ت: هووو چه گوهی میخوری
جیمین: به من چه ماشین تکون خورد
ا. ت: نمیخوای از بغلم بری بیرون
*جیمین یه کم سرخ شد و سریع از بغل ا. ت امد بیرون*
*بعد چند ساعت رسیدن و مدیر داشت توضیح میداد اینجا کجاست مال چه زمانی چجوری ساخته شده*
یونا: چقدررر خوشگله
ا. ت* درحال فیلم گرفتن*
جئونگ: خب تو ماشین با جیمین چسپیده بودی
یونا: اووووو
ا. ت: عااا بچههه هااا اذیتم نکنید من از اون لاشی بدم میاد
یونا: اره یونو من پاکه
جئونگ: عااا اره ا. ت خیلی ادم پاکیه خیلی
ا. ت:* میخنده*
جنگکوک: داداش دخترا رو دخترا رو
جیمین: تهیونگ من با ایننن چیکاررر کنم مننن با ایننننن حیون چیکارررر کنم
تهیونگ: داداش حرص نخور بیا شیر موز بخور
جیمین: شیر موز بخوره تو سرمممم من چههه گناهیییی کردم گیر شما دوتاا افتادمممم وایییی
داشتیم میرفتیم که پام به یه چیز گیر کرد و......
حمایتتتتت یادتتت نره
میدونم بد شد
۱۲.۵k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.