part²
چند شاتی از تهیونگ 🖤🐈⬛
همین ک پرسیدم چیزی شده ب هق هق افتاد
واقن نگرانم کرده بود
_ات چیزی شدع؟!!
+ هق هق ته کجایی... میخام بیام پیشت هق
_اوکی... بگو کجایی بیام دنبالت
+ نمیخاممم * گریه
_ات! میگم چی شدع.. بگو کجایی
دوباره حرفمو تکرار نمیکنم..
میگم کجایی بگو بیام دنبالت!
+ته هق میخام بیام پیشت هققققق
_ ات.. قشنگ توضیح بده ببینم چیشدع
+ تهیونگ.. خونه ای؟!
_ن ولی میام دنبالت میریم خونه
+ ن هق.. خودم میام میخام قدم بزنم
_اخه..
+دارم میگم خودم میام
ته ویو :
نمیدونم چی باعث شده بود ک ات اینجوری گریه کنه
اونم توی همچین روزی..
نمیدونم چطور ولی خیلی سریع رفتم سمت خونه
چند دقه ای گذشته بود ولی ات نیومده بود
درحالی ک داشتم با قدمام خونه رو متر میکردم
فکرای بیخود توی سرم میچرخیدن
نکنه براش اتفاقی افتاده..
چرا انقدر دیر کردع...
چی باعث شدع اینطوری گریه کنه...
توی همین فکرا بودم ک زنگ در ب صدا در اومد
با عجله درو باز کردم
و
با ا.تی رو ب رو شدم ک چشماش قرمز زیرشون گود افتاده
نتونستم اون وضعیت رو تحمل کنم و کشیدمش توی بغل خودم و ...
عاا جای حساس تموم نکردم:///
همین ک پرسیدم چیزی شده ب هق هق افتاد
واقن نگرانم کرده بود
_ات چیزی شدع؟!!
+ هق هق ته کجایی... میخام بیام پیشت هق
_اوکی... بگو کجایی بیام دنبالت
+ نمیخاممم * گریه
_ات! میگم چی شدع.. بگو کجایی
دوباره حرفمو تکرار نمیکنم..
میگم کجایی بگو بیام دنبالت!
+ته هق میخام بیام پیشت هققققق
_ ات.. قشنگ توضیح بده ببینم چیشدع
+ تهیونگ.. خونه ای؟!
_ن ولی میام دنبالت میریم خونه
+ ن هق.. خودم میام میخام قدم بزنم
_اخه..
+دارم میگم خودم میام
ته ویو :
نمیدونم چی باعث شده بود ک ات اینجوری گریه کنه
اونم توی همچین روزی..
نمیدونم چطور ولی خیلی سریع رفتم سمت خونه
چند دقه ای گذشته بود ولی ات نیومده بود
درحالی ک داشتم با قدمام خونه رو متر میکردم
فکرای بیخود توی سرم میچرخیدن
نکنه براش اتفاقی افتاده..
چرا انقدر دیر کردع...
چی باعث شدع اینطوری گریه کنه...
توی همین فکرا بودم ک زنگ در ب صدا در اومد
با عجله درو باز کردم
و
با ا.تی رو ب رو شدم ک چشماش قرمز زیرشون گود افتاده
نتونستم اون وضعیت رو تحمل کنم و کشیدمش توی بغل خودم و ...
عاا جای حساس تموم نکردم:///
۱۵.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.