گروگان
گروگان
𝑷𝟏𝟓
ویو ا. ت رفتم بالا تو اتاقم چند تا لباس برداشتم گفتم یه چند تا لوازم بهداشتی بردارم رفتم پد بگیرم که دیدم تموم شده رفتم یه چند تا لوازم ارایشی گرفتم با چند تا سرم برای روتین پوستم🎀
رفتم پایین دیدم جونگکوک روی کاناپه نشسته گفتم
+بیا بریم
_باشه
_راستی مامان باباتونو چی گفتی
+اوم بابام که رفته سفر کاری مامانم هم وقتی هفت ساله بودم فوت کرده
-اوه ببخشید
+اوم طوری نیست
-باشه
ویو ا.ت
رفتم سوار ماشین شدم و رفتیم به یه عمارتی که رفتم پایین دیدم که یه عمارت بزرگ تر از عمارت ما بود تم قشنگی هم داشت رفتم پیش جونگکوک اینجا عمارتتونه
-عمارتتونه؟
+مگه با مامان باباتون زندگی نمیکنی؟
-ها نه مامان و بابای کشته شده
+هیینن چی کشته شده چطوری
-ام بعدا میگم
+اوه ببخشید
+پام درد کرد بریم داخل
-اوم باشه
ویو ا.ت
رفتم داخل که....
خ
م
ا
ر
ی هستم
𝑷𝟏𝟓
ویو ا. ت رفتم بالا تو اتاقم چند تا لباس برداشتم گفتم یه چند تا لوازم بهداشتی بردارم رفتم پد بگیرم که دیدم تموم شده رفتم یه چند تا لوازم ارایشی گرفتم با چند تا سرم برای روتین پوستم🎀
رفتم پایین دیدم جونگکوک روی کاناپه نشسته گفتم
+بیا بریم
_باشه
_راستی مامان باباتونو چی گفتی
+اوم بابام که رفته سفر کاری مامانم هم وقتی هفت ساله بودم فوت کرده
-اوه ببخشید
+اوم طوری نیست
-باشه
ویو ا.ت
رفتم سوار ماشین شدم و رفتیم به یه عمارتی که رفتم پایین دیدم که یه عمارت بزرگ تر از عمارت ما بود تم قشنگی هم داشت رفتم پیش جونگکوک اینجا عمارتتونه
-عمارتتونه؟
+مگه با مامان باباتون زندگی نمیکنی؟
-ها نه مامان و بابای کشته شده
+هیینن چی کشته شده چطوری
-ام بعدا میگم
+اوه ببخشید
+پام درد کرد بریم داخل
-اوم باشه
ویو ا.ت
رفتم داخل که....
خ
م
ا
ر
ی هستم
- ۹.۵k
- ۱۵ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط