خون آشام عاشق پارت ۱
ات الو سلام بابا
&بیا به این ادرس تا پدر مادرت نمیرن
ات سرکارم گذاشتی نه
& من تهدید میکنم و کارمو میکنم
ات ببباشه بغض
& افرین
رفت
ات اوما اوپا. بغض
& خب خوب شد اومد
یهو جلو خودش پدر مادرشو کشت
اینجا ات ۱۶ سالشه
ات نهههههه گریه
بعد پنج سال
ات هعی گوزگار
با لباسای دارکش داست داخل خیایون چره میزد که دوستش که یه خوناشام بود و دشمن ات مسخواست خودشو نزدیک کنه بهش تا بکشتش
میچا سلام ات شی یه ویلا گرفتم برات برا کادو تولدت اینم ادرس
ات یا خدا پیام فرستادم ممنون
رفتم داخل خونه
وسایلم رو چیدم یه چرت زدم بیدار شدم دیدم با خون روی ابنه نوشته تو باید مال من شی
ات مث چی ترسیده بود
ات واقعا یه دوست به نام میچا داشته ولی خوناشام اونو میکشه و تبدیل به میچا میشه
ات باید تست کنم
ات میچا شی موچی داریم
میچا اره تو کابینته بردار بخور
ات برداست
و گف
ات تو میچا نیستی من به موچی حساست دارم وتو اینو میدونستی چطو.... یهو میچا فعلی تبدیل به خواشام میشه
ات جیغغغغ میره داخل اتاقش درو قفل میکته
کوک ویو
هعی جیا چرا از پیشم رفتی زود تر متولد شو بهت نیاز دارم هق(کوک اینجا خوناشامه و جیا که معشوقه کوکه فوت میکنه کوک همه چی جیا رو میشناخت جیغاش صداهاش رفتاراش رفتارای جیا: وقتی مترسه دستاشو روی گوشاش میزاره و بیهوش میشه، همیشه پلاسه، وقتی گریش میگیره باید یکیو بغل کنه، و یه یکی از چشاس نصفش بنفشه نصفش ابی درکل اونیکی چشمش ابیه
کوک صدای جیغ اومد مثل صدای جیا باید برم ببینم چیه
رفت
رفت دید چشاس مثل جیاستـ
ات دستاشو روی گوساش میزاره و بیهوش میشه
کوک جولیییییی جولی اسم همونیه که نقش میچا رو بازی میگرد
جولی فرار کرد
کوک باید ببرمش به رود خون ببینم اون مثل جیاست یانه
رفت پیش رود اونو گذاشت داخل رود خون
رود خون. اون معشوقه تو هست و معلوم میشه فقط دلشو بدست بیار
کوم اگه دروغ بگی به کل اهالی خوناشاما میگم بیان کل خونهای اینجارو بخورن گفته باشم
ات رو بغل کرد و برد
ات بد جور سردش شده بود و میلرزید
کوک اونو گذاشت روی تخت و پتو گذاشت روش
ات ویو
بیدار شدم پتو روم بود لباسام یه چیز دیگه یود رفتم پایین دیدم یکی روی مبله
کوک سلام
ات سس. سس... سلام
کوک نترس من کاریت ندارم فقط ازون نکبت جولی نجاتت دادم
ات کی ر... رر.... ررو ممی.... مممیی.... میگی ترسیده
کوک همون میچا
ات ممی... مییشه از... از اینجا.. بب.. بری ترسیده
کوک ممکنه دوباره بیاد و ممکنه بکشتت پس پیشت میمونم
ات منکه نمیشناسمت پوکر
کوک قیافتو پوکر نکن من سه خوناشامم
ات اها... وایشااا چیییی تعجب به شدت کیوت
کوک مگه تاحالا خوناشام ندیدی
ات من از خوناشاما خوشم میاد ولی از جولی نه
کوک اها
ذهن ات: هعی گوزگار بابااا میچا داشتیم رف
&بیا به این ادرس تا پدر مادرت نمیرن
ات سرکارم گذاشتی نه
& من تهدید میکنم و کارمو میکنم
ات ببباشه بغض
& افرین
رفت
ات اوما اوپا. بغض
& خب خوب شد اومد
یهو جلو خودش پدر مادرشو کشت
اینجا ات ۱۶ سالشه
ات نهههههه گریه
بعد پنج سال
ات هعی گوزگار
با لباسای دارکش داست داخل خیایون چره میزد که دوستش که یه خوناشام بود و دشمن ات مسخواست خودشو نزدیک کنه بهش تا بکشتش
میچا سلام ات شی یه ویلا گرفتم برات برا کادو تولدت اینم ادرس
ات یا خدا پیام فرستادم ممنون
رفتم داخل خونه
وسایلم رو چیدم یه چرت زدم بیدار شدم دیدم با خون روی ابنه نوشته تو باید مال من شی
ات مث چی ترسیده بود
ات واقعا یه دوست به نام میچا داشته ولی خوناشام اونو میکشه و تبدیل به میچا میشه
ات باید تست کنم
ات میچا شی موچی داریم
میچا اره تو کابینته بردار بخور
ات برداست
و گف
ات تو میچا نیستی من به موچی حساست دارم وتو اینو میدونستی چطو.... یهو میچا فعلی تبدیل به خواشام میشه
ات جیغغغغ میره داخل اتاقش درو قفل میکته
کوک ویو
هعی جیا چرا از پیشم رفتی زود تر متولد شو بهت نیاز دارم هق(کوک اینجا خوناشامه و جیا که معشوقه کوکه فوت میکنه کوک همه چی جیا رو میشناخت جیغاش صداهاش رفتاراش رفتارای جیا: وقتی مترسه دستاشو روی گوشاش میزاره و بیهوش میشه، همیشه پلاسه، وقتی گریش میگیره باید یکیو بغل کنه، و یه یکی از چشاس نصفش بنفشه نصفش ابی درکل اونیکی چشمش ابیه
کوک صدای جیغ اومد مثل صدای جیا باید برم ببینم چیه
رفت
رفت دید چشاس مثل جیاستـ
ات دستاشو روی گوساش میزاره و بیهوش میشه
کوک جولیییییی جولی اسم همونیه که نقش میچا رو بازی میگرد
جولی فرار کرد
کوک باید ببرمش به رود خون ببینم اون مثل جیاست یانه
رفت پیش رود اونو گذاشت داخل رود خون
رود خون. اون معشوقه تو هست و معلوم میشه فقط دلشو بدست بیار
کوم اگه دروغ بگی به کل اهالی خوناشاما میگم بیان کل خونهای اینجارو بخورن گفته باشم
ات رو بغل کرد و برد
ات بد جور سردش شده بود و میلرزید
کوک اونو گذاشت روی تخت و پتو گذاشت روش
ات ویو
بیدار شدم پتو روم بود لباسام یه چیز دیگه یود رفتم پایین دیدم یکی روی مبله
کوک سلام
ات سس. سس... سلام
کوک نترس من کاریت ندارم فقط ازون نکبت جولی نجاتت دادم
ات کی ر... رر.... ررو ممی.... مممیی.... میگی ترسیده
کوک همون میچا
ات ممی... مییشه از... از اینجا.. بب.. بری ترسیده
کوک ممکنه دوباره بیاد و ممکنه بکشتت پس پیشت میمونم
ات منکه نمیشناسمت پوکر
کوک قیافتو پوکر نکن من سه خوناشامم
ات اها... وایشااا چیییی تعجب به شدت کیوت
کوک مگه تاحالا خوناشام ندیدی
ات من از خوناشاما خوشم میاد ولی از جولی نه
کوک اها
ذهن ات: هعی گوزگار بابااا میچا داشتیم رف
۷.۱k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲