سلام همسفر خسته من
سلام همسفر خسته من
نمی دانم کجایی و چه می کنی ولی حال خودم را می دانم حالم بسان کوهی می ماند که در حال فروریختن است .
دنیا برایم معنایی ندارد چون تو که معنای زندگی منی در کنارم نیستی .
ترس ها و واهمه ها رهایم نمی کنند چون بهانه آرامشم که تو باشی در کنارم نیستی .
میشود بیایی؟
میشود بیایی و قفل زندان تنهایی ام را بازگشایی؟
میشود....
نمی دانم کجایی و چه می کنی ولی حال خودم را می دانم حالم بسان کوهی می ماند که در حال فروریختن است .
دنیا برایم معنایی ندارد چون تو که معنای زندگی منی در کنارم نیستی .
ترس ها و واهمه ها رهایم نمی کنند چون بهانه آرامشم که تو باشی در کنارم نیستی .
میشود بیایی؟
میشود بیایی و قفل زندان تنهایی ام را بازگشایی؟
میشود....
۱.۷k
۰۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.