آخر شبها وقت هجوم دردهاست دردهای پنهان شده

آخر شبها وقت هجوم دردهاست .. دردهای پنهان شده
در حجم تنهایی روزها ...

صبح ها نقاب بر چهره میزنیم و میپوشانیم غم هایمان را ...

شبها خسته از نگه داشتن نقابها
به اتاق خود پناه میبریم ...

سرخی سیلی صورتمان را میشوییم ..
آن وقت است که فکر امانمان نمیدهد ...

میبارد ..
میباریم...
تنها میشویم با درد هایمان ...
تنها میشویم با خودمان ...
خود از خود رفتهٔ تنها ...

شبها زمان هجوم درد هاست ...
و خیرگی بر سقف رؤیاهای
خاموش شده ...

#حمیرا_محمدی
دیدگاه ها (۴)

لحظاتی هست کههیچ چیز این زندگی قانعت نمی کندو فقط و فقط نیاز...

????نام :تابوت مرگ????نام: خانوادگی تنها????مخ :تعطیل????اعص...

امشب چه شود در دل تاریکی وغمها آن ماه بکوبد به درخانه ام امش...

تاریکی ام شبیه شبی که سحر نداشت تنهایی ام شبیه کلاغی که پر ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط