تاریکی ام شبیه شبی که سحر نداشت

تاریکی ام شبیه شبی که سحر نداشت
تنهایی ام شبیه کلاغی که پر نداشت
تلخم شبیه دورترین قهوه خانه ای
که بر لبان قهوه چی اش هم شکر نداشت
دیدگاه ها (۱)

امشب چه شود در دل تاریکی وغمها آن ماه بکوبد به درخانه ام امش...

آخر شبها وقت هجوم دردهاست .. دردهای پنهان شده در حجم تنهایی ...

میخواهم همه بدانند این آدم ها که به خیال خود با من اند خود م...

خوش ـبـه حـال سـیـنـدرلـا......لنگـه کفـشـش را جـا گـذاشـت.....

به یاد روی تو،رو بر حجاز خواهم کرد و روسری تورا جانماز خواهم...

خب خب بریم ادامه

📜#غزلیات#رهی_معیری#غزل_بیست_و_ششمسزای چون تو گلی گر چه نیست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط