من مرگ خویشتن را رازی کردم

من مرگ خویشتن را رازی کردم
و
او را محرم رازی .
وبا او .
از مرگ سخن گفتم .
وبا پیچک که بهار خواب هر خانه را
استادانه
تجیری کرده بود

وبا عطش
که چهره ی هر ابشار کوچک
از ان
ارایه یی دیگر گونه داشت
از مرگ من
سخن گفتم .
دیدگاه ها (۱)

Light in handAndA light in my heart

منم ..تجربه پرواز را دوست دارم .

پوپولیست یا همان اقدامات مردم باور یا عوام گرایانه را می توا...

In the name of Allah, the most Merciful, the most KindA bles...

مکاشفه:دیدم مردی با عبا و کلاه کیپا(کلاه یهودیان) مرا ندا دا...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط