ممنون که قلب بالا رو قرمز میکنی زیبا
ممنون که قلب بالا رو قرمز میکنی زیبا🫰
کابوس!
part:22
اون شب کوک از فرار کردن منصرف شد اما چشم بند رو باز کرد و موبایلش رو در آوورد.
البته به سختی و بعد از اینکه طنابارو با انگشتای کشیده اش باز کرد.
..گلس گوشی از شدت ضربه ای که موقع افتادن بهش وارد شده بود شکسته بود و پر از ترک های بزرگ بود
..به اجبار گلس رو از موبایل جدا کرد.
خوب به اطرافش نگاه کرد..توی اون اتاق دوربینی وجود نداشت!
ولی وقتی که از توی سوراخ های در به بیرون نگاه کرد متوجه دوربینای مدار بسته و فوق امنیتی شد.
آروم گفت:
جونگکوک: لعنتی فرار کردن خیلی سخته.
نقشه اش این بود که اول ات رو با خودش همراه کنه و بعد باهم فرار کنن، ولی با اون دوربین ها نمیشد دو نفرو نجات داد..
جونگکوک: صبر کن ببینم چطور با وجود ردیاب هنوز...اوه یادم رفته بود ردیاب..
سریعا به سمت موبایلش رفت.. زیاد شارژ نداشت ولی بازم کارش رو راه مینداخت.
به سمت پیام هاش رفت و به منشیها شرکتش پیام داد:
جونگکوک: سلام.
شارژ گوشیم کمه و وقت زیادی هم ندارم. لطفا تا این پیامو خوندی به خانوادم خبر بده و این پیام بهشون نشون بده بهشون بگو از طریق ردیاب مارو پیدا کنن.
..ما یعنی من و ات طراح رسمی شرکت تو این محل گیر افتادیم لطفا بهمون کمک کنید
..نمیتونم بیشتر از این صبر کنم ما هیچ آب و غذایی بهمون نمیرسه و حالمون خیلی بده. کمکمون کن!
کابوس!
part:22
اون شب کوک از فرار کردن منصرف شد اما چشم بند رو باز کرد و موبایلش رو در آوورد.
البته به سختی و بعد از اینکه طنابارو با انگشتای کشیده اش باز کرد.
..گلس گوشی از شدت ضربه ای که موقع افتادن بهش وارد شده بود شکسته بود و پر از ترک های بزرگ بود
..به اجبار گلس رو از موبایل جدا کرد.
خوب به اطرافش نگاه کرد..توی اون اتاق دوربینی وجود نداشت!
ولی وقتی که از توی سوراخ های در به بیرون نگاه کرد متوجه دوربینای مدار بسته و فوق امنیتی شد.
آروم گفت:
جونگکوک: لعنتی فرار کردن خیلی سخته.
نقشه اش این بود که اول ات رو با خودش همراه کنه و بعد باهم فرار کنن، ولی با اون دوربین ها نمیشد دو نفرو نجات داد..
جونگکوک: صبر کن ببینم چطور با وجود ردیاب هنوز...اوه یادم رفته بود ردیاب..
سریعا به سمت موبایلش رفت.. زیاد شارژ نداشت ولی بازم کارش رو راه مینداخت.
به سمت پیام هاش رفت و به منشیها شرکتش پیام داد:
جونگکوک: سلام.
شارژ گوشیم کمه و وقت زیادی هم ندارم. لطفا تا این پیامو خوندی به خانوادم خبر بده و این پیام بهشون نشون بده بهشون بگو از طریق ردیاب مارو پیدا کنن.
..ما یعنی من و ات طراح رسمی شرکت تو این محل گیر افتادیم لطفا بهمون کمک کنید
..نمیتونم بیشتر از این صبر کنم ما هیچ آب و غذایی بهمون نمیرسه و حالمون خیلی بده. کمکمون کن!
- ۲.۳k
- ۲۳ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط