آبنبات تلخ

شروع فصل دوم
Part:54

کوک : شب شده بود تهیونگم که مثل بقیه روزا داشت کار می‌کرد حتا غذای درست حسابیم نمی‌خورد فقط دنبال یچی بود اونم انتقام چند شب پیش رفتم اون دختر کوچولو رو بیارم اون طور که یادمه اسمش لارا بود
دکتر گفت بهتره بزارین فکر کنه دوتا خوانواده باهم میخوان بگیرنش گفتن بهتره بزاریم فکر کنه من نمیتونم از دستش بدم باید با اون یکی خوانواده صحبت کنم
هانی : همه سر میزن؟
سوبین : عاره دیگه
هانی : اوک
سوبین : چیزی شده؟
هانی : نه بابا دوتا چیز فهمیدم باید بگم
کوک : نمیخواید بیاید غذا بخورید؟
هانی و سوبین : اومدیمممممم
ویو سر میز
هانی : اهم اهم باید دوتا چیز بهتون بگم
ته و کوک : چی
هانی : کوک م....من...حاملم
کوک : چیییییی
هانی: عارهههههه
سوبین : وای باورم نمیشههههه
کوک : منممممممم
ته : بسه یه بچس دیگه تمومش کنین
سوبین : چرا میزنی تو ذوق آدم
ته : ساکت شو کوک اون دختره چی شد
کوک: ته راستش
ته : نکنه از دستش دادی کوک همینجا نصفت میکنم قلب لینا دست اونه میفهمی چشمای دخترکم دست اونه میفهمی
کوک : میفهمم رفتم بگیرمش گفتن دوتا خوانواده میخوانش بزارین فکر کنه
ته : لعنتی
هانی : یه چیز دیگه
ته : بعدا بگو
هانی : درمورد لارستا
ته : لارا کدوم خریه
کوک ؛ همون دختره کوه یخ
ته: کوک خفه شو کوه یخ باباته هانی بگو چی فهمیدی
کوک : وزق یخی
ته : خفه
کوک : باشه باشه
هانی : میزارین زر بزنم؟
ته : البته بگو
هانی : اون خوانواده که لارا رو میخوان میدونین کین؟
ته : نه خب تو میدونی؟
هانی : عاره لیوناپریل
ته : واقعا چی داری میگی
هانی : راس میگم اون لارا رو برای پسر وسطش میخواد
کوک : اون پسرش که ۴۹ سالشههههه
ته ؛ هه مگه براشون مهمه کوک اون دختر باید برای ما بشه

بچه ها یچیزی ته همون تهیونگه قاطی نکنین یه وقت💋👍
دیدگاه ها (۰)

آبنبات تلخ

سلامعشقای دلم با تاخیر عیدتون رو تبریک میگم شما بهترین کسایی...

هعییییییییی

↤↤↤↤↤ فصل دوم ↦↦↦↦↦شخصیت های اصلی =̶ تهیونگ و لاراشخصیت های ...

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط